جدول جو
جدول جو

معنی قلقلان - جستجوی لغت در جدول جو

قلقلان
(قُ قُ)
قلقل یا گیاه دیگری است. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قلقل شود
لغت نامه دهخدا
قلقلان
اناردشتی از گیاهان گیاهی است از تیره پروانه واران که بالغ بر 200 گونه دارد و همه متعلق به نواحی حاره زمینند قلقل قلاقل قلاقلا انار دانه دشتی رمان البری انار صحرایی. توضیح دانه این گیاه راحب البلسان و بشام نامند که در تداوی مورد استعمال دارد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قلقانه
تصویر قلقانه
به عنوان انعام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلتبان
تصویر قلتبان
غلتبان، غلتک، دیوث، زن به مزد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلمدان
تصویر قلمدان
قوطی کوچک درازی از جنس مقوا، چوب، پلاستیک یا فلز که در آن ابزار نوشتن را می گذارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جلجلان
تصویر جلجلان
گشنیز، تخم گشنیز، دانۀ کنجد، دانۀ چیزی
فرهنگ فارسی عمید
(قُ قُ نی ی)
پرنده ای است چون فاخته. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). نوعی از کبوتر. (آنندراج). طایری است که مشابه فاخته است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قُ قُ یَ)
فاخته است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
چوبی است که بدان کشتی را برند. اداری ٔ صدرها بالقیقلان. (بلوغ الارب ج 3 ص 366)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
سپر. (آنندراج، از غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
نام دهی جزء دهستان یافت بخش هوراند شهرستان اهر واقع در 13هزارگزی خاوری هوراند و 34500گزی شوسۀ اهر به کلیبر. کوهستانی، گرمسیر مالاریائی و دارای 69 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود خانه قره سو. محصول آنجا غلات، برنج، پنبه، حبوبات و سردرختی. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی فرش و گلیم بافی و راه آن مالرو است و محل سکنای ایل حسین گلو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قلقطار
تصویر قلقطار
یونانی تازی گشته زاگ زرد زاگ شتردندان زاج زرد زاج شتر دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوقحان
تصویر قوقحان
گل داودی همیشه بهار از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
سنگی کوتاه به شکل استوانه که آن را روی پشت بام غلطانند تا هموار و محکم شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلتبان
تصویر قلتبان
نادرست نویسی غلتبان کلتبان جافکش کاکش، غرچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلیلون
تصویر قلیلون
جمع قلیل، ازریشه سریانی سوتام هااندک ها
فرهنگ لغت هوشیار
خامکدان آلتی استوانه گونه مرکب از دو قطعه: قطعه داخلی به شکل ناوکی است که در قطعه آن حقه مرکب: قلمهای نیی قیچی و قلمتراش و قط زن را جای دهند. قطعه خارجی به منزله غلاف قطعه داخلی است. قلمدان را از مقوا یا کاغدهای بهم فشرده سازند و غالبا جوانب بیرونی آن را با نقوش زیبا منقش سازند: بعد که بر سر گرو اسباب رفتیم معلوم است کتاب است و قلمدان عبا و قرآن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرقذان
تصویر قرقذان
سنجاب ازجانوران سنجاب
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است غرغمان چوبی را گویند که درمیان کور (مقل مکی) است چوبی را گویند که در میان مقل مکی است
فرهنگ لغت هوشیار
گشنیز کنجد دانه انجیر کنجد. توضیح در بعض کتب این کلمه مرادف با گشنیز نیز ذکر شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلقان
تصویر قلقان
ترکی سپر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسطلان
تصویر قسطلان
لاتینی تازی گشته گردخاک جنگ، مرگ، شابلوت از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلتبان
تصویر قلتبان
((قَ))
دیوث، بی غیرت، قواد، قرت، کلتبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
Ticklishness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
chatouillement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
गुदगुदाहट
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
kieteligheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
solletico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
Kitzligkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
cosquilleo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
лоскотливість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
щекотливость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
łaskotliwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
cócegas
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
kegelitikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی