- قلزمه
- سرزنش، بانگ کردن، اوباردن اوباریدن، فرومایگی
معنی قلزمه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بدسرایی
تراشیده تراشه، چیده ناخن
منگنه گیره
قلم مانند، در کشاورزی قسمتی از شاخۀ درخت که آن را به شکل قلم می برند و در شرایطی نگه می دارند تا ریشه داده و سبز شود
قلمه زدن: ( در کشاورزی، بریدن قلمه، کاشتن قلمه
قلمه زدن: ( در کشاورزی، بریدن قلمه، کاشتن قلمه
دریا، حجم بسیار از آب که قسمت وسیعی از زمین را فراگرفته قابل کشتیرانی بوده و به اقیانوس راه داشته باشد، بحر، ژو، زو، راموز، یم، داما
قلزم نگون: کنایه از آسمان در اصل نام دریای سرخ است
قلزم نگون: کنایه از آسمان در اصل نام دریای سرخ است
قلمه زدن نهاله زدن نهاله کاشتن آنچه بشکل قلم باشد، شاخه درخت که آن را در زمین فرو کنند تا ریشه بگیرد و نمو کند
فرومایه و ناکس