جدول جو
جدول جو

معنی قلداء - جستجوی لغت در جدول جو

قلداء
(قَ)
گردن دراز. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) : ناقه قلداء. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ)
مؤنث اقلح. زن زرددندان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
مؤنث اقلب، به معنی برگشته: شفه قلباء، لب برگشته. (منتهی الارب). زن برگشته لب. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
درازگردن سطبر. (اقرب الموارد). مؤنث اقمد. (منتهی الارب). رجوع به قمد شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
مؤنث اقلف بمعنی ارزان و فراخ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). سنه قلفاء، سال ارزان و فراخ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
مؤنث اقود: ناقه قوداء، ناقۀ دراز پشت و گردن، پشتۀ بلند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(صِ)
زمین درشت نیک سخت. (منتهی الارب). رجوع به صلداءه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
مؤنث املد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دختر نرم و نازک. (آنندراج). مؤنث املد. ج، ملد. جاریه ملداء، دختر نرم و نازک. (ناظم الاطباء). و رجوع به املد شود
لغت نامه دهخدا
(قَلْ لا)
قلیه پز. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، تابۀ قلیه ساز. (منتهی الارب). سازندۀ تابۀ قلیه پزی. (ناظم الاطباء). سازندۀ مقلات. تاوه گر. (ملخص اللغات حسن خطیب). تابه گر. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
غفاین. دروقینون (در تذکره آمده است: دروفیقون) ، و آن نباتی است شبیه درخت زیتون دارای شاخه هایی که طول هر یک کمتر از یک ذراع است و برگهائی مانند برگ زیتون و درازتر و نازکتر و شکوفۀ سفیدو دانه های سفید به اندازۀ دانۀ کرسنۀ کوچک، و این سرد و خواب آور است. (مفردات ابن بیطار: دروقینون)
لغت نامه دهخدا
(رَ سَ)
دشمن داشتن. سخت ناپسندیدن سپس گذاشتن. (منتهی الارب) : قلا فلاناً... قلأاً، ابغضه و کرهه غایه الکراهه فترکه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(لَ د د)
تأنیث الد. ج، لدّ
لغت نامه دهخدا
تصویری از جلداء
تصویر جلداء
جمع جلید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلفاء
تصویر قلفاء
فرخسال سال ارزانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلحاء
تصویر قلحاء
مونث اقلح دندان زرد
فرهنگ لغت هوشیار