جدول جو
جدول جو

معنی قلحزه - جستجوی لغت در جدول جو

قلحزه
(قَ حَ زَ)
رفتار کوتاه بالا. (منتهی الارب). مشیه القصیر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ زَ)
مرد سبک عقل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ لَمْ مَ زَ)
زن پستک ناکس. (منتهی الارب) (آنندراج) : عجوز قلمزه، لئیمه قصیره. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
دهی است از حسین آباد بخش حومه شهرستان سنندج، واقع در 38هزارگزی شمال باختری سنندج و 6هزارگزی شمال خاوری. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 100 تن است. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات، حبوبات، لبنیات. و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قُ لُزْ / قِ لِزْ زَ)
مؤنث قلز. زن سخت و توانا. (اقرب الموارد). رجوع به قلز شود
لغت نامه دهخدا
(قَ لِ حَ)
زن زرددندان. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قِلْ لَ)
فربه متکبر که گفتار او اکثر از کردار او باشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا