- قلبی (قُلْ لَ بی ی)
حیله ساز ماهر در تقلب. (منتهی الارب). حیله گر که در زیرورو کردن امور بصیرت دارد. (اقرب الموارد). رجوع به قلّب شود
معنی قلبی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(قَ بَ)
لغت نامه دهخدا
تثنیۀ قلب در حالت نصبی و جری.
- ذوالقلبین، لقب جمیل بن معمر است، و درباره وی این آیه نازل شد: ماجعل اﷲ لرجل من قلبین فی جوفه. (قرآن 4/33). رجوع به ذوالقلبین شود
- ذوالقلبین، لقب جمیل بن معمر است، و درباره وی این آیه نازل شد: ماجعل اﷲ لرجل من قلبین فی جوفه. (قرآن 4/33). رجوع به ذوالقلبین شود
(صَ لَ بی ی)
لغت نامه دهخدا
عبدالرحمان حبیب فهری. وی قائدی شجاع بود هنگامی که داخل اموی بر اندلس استیلا داشت وی در افریقا بود و مردم را به بنی عباس خواند، اندلسیان بجنگ او برخاستند و او به کوهی در ناحیت بلنسیه پناه برد. اموی هزار دینار برای وی جایزه گذاشت و مردی از بربر وی را ناگهان بقتل رسانید. قتل وی به سال 162 هجری قمری رخ داد. (الاعلام زرکلی ص 490)
نبهره منسوب به تقلب هر چیز که بوسیله تقلب ساخته شود. جنس قلب قلابی مغشوش: سکه تقلبی زعفران تقلبی
بدل، بدلی، جعلی، ساختگی، شهروا، غشی، قلابی، قلب، مجعول، مغشوش، غشی
متضاد: اصلی، حقیقی، واقعی
متضاد: اصلی، حقیقی، واقعی
