جدول جو
جدول جو

معنی قفیصه - جستجوی لغت در جدول جو

قفیصه
(قَ صَ)
آهنی است از ابزار کشت وکار و زراعت. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قُ لَ صَ)
مصغر قلوص. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قلوص شود
لغت نامه دهخدا
(قُفْ یَ)
مغاکی است جهت شکار ددان. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَفَ صَ / صِ)
دولابچه. اشکاف. قفسه: تا بر کنگره و قفصه نرسند خود را به یکدیگر ننمایند. (ترجمه محاسن اصفهان ص 142). و رجوع به قفسه شود
لغت نامه دهخدا
(قِ)
شهری است کوچک در افریقیه از توابع زاب کبیر در جرید، و تا قیروان سه روز مسافت دارد. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار، سکنۀ آن 140 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا و قالیچه، گلیم و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(فَ صَ)
بیضۀ شکسته و کفانیده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به فقص شود
لغت نامه دهخدا
(قَ حَ)
مسکه که بر آن شیر گوسپند دوشند. (منتهی الارب). الزبده تحلب علیها الشاه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ فَ رَ)
نام مادر فرزدق. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ نَ)
گوسپند از قفا ذبح کرده و از آن نهی شده است. گفته اند نون آن زاید است و قفیّه است. (منتهی الارب). نون جزء کلمه است و زائد نیست، خلافاً للجوهری. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ صَ)
یکی قصیص. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قصیص شود، شتر که از وی اثر رکاب را ببرند. (منتهی الارب). البعیر یقص به اثر الرکاب. (اقرب الموارد) ، قصّه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، شتر که بر وی طعام و توشه دان و رخت خانه را بار کنند. (منتهی الارب). الزامله الصغیره یحمل علیها الطعام و المتاع لضعفها. (اقرب الموارد) ، گروه فراهم آمده در جائی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، تودری است. (تحفۀ حکیم مؤمن). نباتی است که در بیخ کماه روید، و گویند تودری است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قصیص شود
لغت نامه دهخدا
(قَ صَ)
ابن ذویب از صحابیان است. (منتهی الارب). صحابی در فرهنگ اسلامی به کسانی گفته می شود که سعادت دیدار پیامبر اسلام را داشته اند و به دین اسلام گرویده اند. این عنوان تنها با دیدار ظاهری حاصل نمی شود، بلکه شرط آن، ایمان و ماندن بر آن تا زمان مرگ است. صحابه نقشی کلیدی در تدوین و تبیین تعالیم اسلامی داشتند.
ابن مهلب از احمقان طائفۀ ازد است. وی ملخی را دید که پرواز میکند گفت: از اینها نهراسید و روزی میگفت: رأیت غرفه فوق بیت و غلام خود را گفت: اذهب الی بیاض الملأ. (عیون الاخبار ج 2 ص 45)
لغت نامه دهخدا
(قَ صَ)
خاک فراهم کرده شده، تودۀ سنگریزه ها، آنچه به سر انگشتان گرفته شود. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قُبْ بی)
دهی است نزدیک سرمن رای. (آنندراج) (منتهی الارب) (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
آهنی که در متاع فدان باشد و حلقۀ آن. (منتهی الارب). عیان الفدان و حلقته. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قصیصه
تصویر قصیصه
تودری مادردخت (گویش کرمانی)، داستان سرگذشت، بارکش: از ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قفیه
تصویر قفیه
آهوک آک (عیب) کازه شکارگر
فرهنگ لغت هوشیار