جدول جو
جدول جو

معنی قفندد - جستجوی لغت در جدول جو

قفندد
(قَ فَ دَ)
مرد بزرگ الواح (استخوان کتف). ج، قفاند، قفنددون. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ فَ دَ)
خداوند مال نیک قیام کننده به آن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ضَ فَ دَ)
مرد فربه سطبر. (منتهی الارب). بزرگ. (مهذب الاسماء) ، گول. (منتهی الارب). احمق. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(قَ فَ دَ)
پست قامت. (منتهی الارب). قصیر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ فَ دَ)
زشت پیکر ناخوش دیدار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قفدر شود، درشت سخت سر. (منتهی الارب). شدیدالرأس. (اقرب الموارد) ، خردسر، سطبرپا، کوتاه بالا گرداندام، سپید. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ فَنْ نَ)
سخت سر یا کلان سر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قِ دِ)
حال مرد نیک باشد یا بد. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به قندید شود، می انگوری. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ فَدَ دو)
جمع واژۀ قفندد، به معنی مرد بزرگ الواح. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قفندد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قفندر
تصویر قفندر
زشت پیکر ناخوش دیدار، درشت سخت سر
فرهنگ لغت هوشیار