جدول جو
جدول جو

معنی قفقف - جستجوی لغت در جدول جو

قفقف
(قَ قَ)
زنخ شتر. (منتهی الارب) : قفقفا البعیر، لحیاه و فکاه، بال پرنده: قفقفا الطائر، جناحاه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قرقف
تصویر قرقف
خمر، می، شراب، آب سرد
فرهنگ فارسی عمید
(رَزْیْ)
لرزیدن از سرما و جز آن، جنبیدن کام دهن و دندان با هم در خوردن، خشک شدن گیاه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
خشک شدن گیاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، برهم خوردن دندان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). لرزیدن از سرما و جز آن و گویند لرزیدن چانه است و برهم خوردن دندانها. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ قُ)
می. (منتهی الارب) ، پرنده ای است کوچک، و گویند که آن را قرقب خوانند. (اقرب الموارد). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(قَ قَ)
می. (منتهی الارب). خمر. (اقرب الموارد). اسم است برای آن، یا صفت است که به جای اسم نشیند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). گویند: اعذب الاسماء الطلاء و الطفها السلاف و اخفّها المدام و اقبحها القرقف و افضلها الراح لاشتقاقها من الروح لملائمتها وامتزاجها بها. (منتهی الارب) ، پرنده ای است کوچک. (اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
گیاه خشک. سبزی نیکو خشک. (منتهی الارب). یبیس احرار البقول و ذکورها. (اقرب الموارد) ، تره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رَ سَ)
خشک شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). خشک شدن چنانکه در گیاه و جامه. (اقرب الموارد) ، برخاستن موی بر تن از ترس، سیم دزدیدن میان انگشتان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
جمع واژۀ قف ّ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قف شود
لغت نامه دهخدا
(قَفْ فا)
سیم دزد میان انگشتان. (منتهی الارب). آنکه سیم به میان انگشتان برد. (مهذب الاسماء). الصیرفی یسرق الدراهم بین اصابعه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قَ قِ)
کسی که دندانهای وی از سرما بر هم میخورد، گیاه خشک شده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
می سرد، آب سرد مرغ چرخ ریسک (این واژه راخاقانی درچکامه مسیحائیه ظورده) محمدمعین این واژه را دگرگشته قرفس که تازی گشته لاتینی است می داند که برابرپارسی آن ابدام (جسم) است می شراب. (قرقف)، خاقانی در قصیده مسیحائیه گوید: سه اقنوم و سه قرقف را ببرهان بگویم مختصر شرح موفا. (خاقانی. عبد 27) درباره این کلمه حدسهای مختلف زده اند که دو وجه زیرا هم آنهاست: الف - مارگیلوث نوشته: احتمال می دهد کلمه ای که خاقانی استعمال کرده محرف کلمه یونانی باشد (نظیر فیلقوس) که نویسندگان نصاری آنرا به معنی متن کتاب مقدس بکار می بردند... محتمل است منظور از سه متنی که خاقانی در تایید عقیده تثلیث می خواست شرح کند رساله اول قدیس یوحنا بندهای 8 7 6 باشد، مینورسکی این تعبیر را عالی می داند. ب - تعبیر فوق هر چند نیکوست اما کاملا با سه اقنوم مذکور در بیت وفق نمی دهد. و در صورت صحت نسخه اصل ظاهرا فرقف باید باشد، نگارنده احتمال می دهد که این کلمه محرف قرفس (بمعنی جسم جسد) است که بغلط قرقس شده و در کتابت قرقس به فرقف تحریف گردیده. در صورت صحت این حدس سه قرفس سه تجسم و سه مظهر است (وجود علم حیات) برای سه اقنوم که عبارتند از: اب و ابن و روح القدس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قفاف
تصویر قفاف
دزدتردست چسباندست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرقف
تصویر قرقف
((قَ قَ))
می، شراب
فرهنگ فارسی معین