جدول جو
جدول جو

معنی قعموط - جستجوی لغت در جدول جو

قعموط
(قُ)
پارچۀ دراز که بر بچه پیچند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). قنداق
لغت نامه دهخدا
قعموط
وروند (گویش گیلکی) پاوند (قنداق بچه)
تصویری از قعموط
تصویر قعموط
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قُ طَ)
در تکمله به معنی قعموط آمده. (اقرب الموارد). رجوع به قعموط شود، گویک گوی گردان. (منتهی الارب). گویک گوه گردان. (آنندراج). دحروجه الجعل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
گو یک گوه گردان. (منتهی الارب). دحروجهالجعل. (اقرب الموارد) ، بار درخت غضا سرخ همچو انار که پستان دختران را بدان تشبیه کنند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
سماروغ. (منتهی الارب). قارچ. ضرب من الکماه. (اقرب الموارد) ، پلیدی مردم و جز آن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
قسمی از کماه است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قعموص شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قرموط
تصویر قرموط
میوه تاخ بارتاغ، گربه ماهی
فرهنگ لغت هوشیار