جدول جو
جدول جو

معنی قطفتی - جستجوی لغت در جدول جو

قطفتی
(قَ طُ تی ی)
نسبت است به قطفتا. (معجم البلدان). رجوع به قطفتا شود
لغت نامه دهخدا
قطفتی
(قَ طُ تی ی)
احمد بن محمد بن احمد بن یعقوب بن قفرجل وزان، مکنی به ابوالحسین. از محدثان است. وی از جد مادری خود ابوبکر بن قفرجل و ابوحفص بن شاهین روایت کند و ابوبکر خطیب از او روایت دارد. وفاتش به سال 448 هجری قمریو تولدش به سال 361 بود. (معجم البلدان) (اللباب). محدثان با جمع آوری احادیث صحیح و نقد اسناد روایات، مهم ترین منابع دینی مسلمانان را تدوین کردند. این افراد با مطالعه و بررسی دقیق تاریخ نگاری های حدیثی، به طور دقیق احادیث را از هم تفکیک کرده و از آن ها برای تبیین اصول دینی و فقهی استفاده کردند. وجود محدثان در تاریخ اسلام سبب شد تا سنت پیامبر به صورت صحیح و قابل اطمینان به مسلمانان منتقل شود.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قُ قُ)
محله ای است بزرگ در قسمت غربی بغداد مجاور مقبرهالدیر که در آن قبر شیخ معروف کرخی است. و میان آن و دجله کمتر از یک میل فاصله است. این محله مشرف به نهر عیسی است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قِ لِ)
رجوع به غلفتی شود.
- پوست را قلفتی از بدن کندن، یک تکه بدون آنکه پاره و سوراخ شود.
- قلفتی زدن، در تداول، به فریب چیز بدی را بجای چیزی نیک به کسی دادن. (یادداشت مؤلف). و رجوع به غلفتی زدن شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
محمد بن معدان. از راویان است. (اللباب). در تاریخ اسلام، واژه روات به افرادی اطلاق می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) را نقل کرده اند. روات با نقل احادیث، در واقع حافظان سنت نبوی و یک پیوند اصلی میان پیامبر و مسلمانان پس از او هستند. این افراد در فرآیند به دست آوردن و انتشار علم حدیث نقش برجسته ای ایفا کرده و به عنوان منابع معتبر نقل روایت ها شناخته می شوند.
لغت نامه دهخدا
تصویری از قلفتی
تصویر قلفتی
نادرست نویسی غلفتی: یاوه، درسته
فرهنگ لغت هوشیار