جدول جو
جدول جو

معنی قطربوس - جستجوی لغت در جدول جو

قطربوس
(قَ رَ / قِ رَ)
کژدم سخت نیش زن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، شتر شتاب رو، و یا استوار و توانا. (منتهی الارب). الناقه السریعه، و قیل الشدیده. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
قطربوس
لاتینی تازی گشته فرکاکایی ازمرغان دریایی
تصویری از قطربوس
تصویر قطربوس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قابوس
تصویر قابوس
(پسرانه)
معرب کاووس، نام پسر وشمگیر از امرای آل زیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قربوس
تصویر قربوس
کوهۀ زین، برآمدگی جلو و عقب زین، زین کوهه
فرهنگ فارسی عمید
(خَ)
لسان الحمل. (از تذکرۀداود ضریر انطاکی 142). رجوع به ’لسان الحمل’ شود
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
بزرگترین شهر در سرزمین مکران مشتمل بر روستاهاست فانیذ آن بهمه دنیا صادر میگردید. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
الطرسوسی. از اطباء دورۀ فترت بین ابقراط و جالینوس. (عیون الانباء ج 1 ص 36)
لغت نامه دهخدا
دخانی است که آن را شاهترج فرفیری نامند. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
شاه دانه است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
قوقوس. خنثی است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
قلتبان است، و مردم بی دیانت را نیز گویند. (آنندراج). رجوع به قلتبان شود
لغت نامه دهخدا
(قَ رُبْ بُ)
اسحاق بن عبدالله بن ابی بدر. از راویان است. وی از حسین بن محمد مرورودی روایت کند و ازاو محمد بن حسین عبید العجل روایت دارد. (اللباب). روات در تاریخ علم حدیث اسلام اهمیت بسیاری دارند، زیرا بدون وجود آنان، روایت های نبوی و اهل بیت (ع) نمی توانستند به نسل های بعدی منتقل شوند. این افراد به طور مستقیم یا از طریق واسطه ها، به جمع آوری و انتشار روایت های پیامبر اسلام و امامان دوازده گانه پرداخته اند. نقش این روات در حفظ و گسترش اسلام و تعلیمات پیامبر (ص) انکارناپذیر است.
لغت نامه دهخدا
(قُ رُبْ بُ)
نسبت است به قطربل. (اللباب). رجوع به قطربل شود:
خاصه با آهنگهای زلزلی
باده های روشن قطربلی.
دهخدا
لغت نامه دهخدا
دهن حنا است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
از مردم آتن و یکی از شاگردان افلاطون است، (تاریخ الحکماء قفطی چ لیپزیک ص 24)
لغت نامه دهخدا
(قَ تَ)
دیوث، بی حمیت. (برهان) (ناظم الاطباء). بی غیرت، ازخودراضی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
قرن الثور، و قرن المعز را نیز نامند، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
کوهۀ زین. و ساکن نگردد جز در ضرورت. ج، قرابیس. (منتهی الارب). بر وزن محسوس (کذا) ، کوهۀ زین اسب را گویند، و آن بلندی پیش زین اسب است. و با بای فارسی هم آمده است و به ضم اول نیز دیده شده. (برهان)
لغت نامه دهخدا
عدس جبلی. (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قِ طَ)
بلای عظیم. داهیه. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
نام مرکز قضائی است در ولایت خداوندگار و در جوار کوه کشبش و ملحق به ایالت بروسه. این شهر را روزگاری قیصری بنام آدریانوس بنا کرده و بنام خوداو معروف گشته است. (از لغات تاریخیه و جغرافیه)
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
کلمه ایست رومی بمعنی مقدم در جنگ، و عرب بدان تکلم کرده است. عبداﷲ بن سبره الحرشی گوید:
فان یکن اطربون الروم قطعها
فقد ترکت بها اوصاله قطعا
و ان یکن اطربون الروم قطعها
فان ّ فیها بحمداﷲمنتفعا (یعنی انگشتان او) .
(از المعرب جوالیقی ص 26).
و رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 193 و نشوءاللغه شود
لغت نامه دهخدا
به یونانی فقاع الکرم است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
نادرست نویسی غلتبوس غرچه دیوث قواد قرمساق: شلغم و باقلی است گفته تو نمک ای قلتبان، ترا باید
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی غرتبوس پارسی است غرت غلتبان کلتبان غرچه (دیوث) دیوث قواد قرمساق: شلغم و باقلی است گفته تو نمک ای قلتبان، ترا باید
فرهنگ لغت هوشیار
قرپوس درپارسی زین کوده زینکوهه پیشکوهه کوهه زین زین کوهه جمع قرابیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سطبوس
تصویر سطبوس
یونانی گلنار گل انار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرموس
تصویر طرموس
کوماج گونه ای نان
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته و ترکی گشته - سرپوش گونه ای کلاه که بدان (فینه) گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قابوس
تصویر قابوس
مرد نیکوروی خوشرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرنوس
تصویر قرنوس
لاتینی تازی گشته ال از گیاهان از تیره زغال اخته ای ها ال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرعوس
تصویر قرعوس
شتر دو کوهانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرپوس
تصویر قرپوس
کوهه زین زین کوهه جمع قرابیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرطبوس
تصویر قرطبوس
پتیاربزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قربوس
تصویر قربوس
((قَ))
کوه زین
فرهنگ فارسی معین