جدول جو
جدول جو

معنی قطاقطا - جستجوی لغت در جدول جو

قطاقطا
(قَ قَ)
حکایت آواز قطا. (اقرب الموارد). رجوع به قطا و قطاه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ یَ)
نام موضعی است، و در اشعار بعضی شاعران عرب از آن یاد شده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
کاکا، حنظل، (فهرست مخزن الادویه)، قاقائی
لغت نامه دهخدا
(قُ قُ نَ)
موضعی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قِ قِ)
ریزه ترین باران، یا باران پیوستۀ بزرگ قطرۀ پیاپی بارنده، یا تگرگ، یا تگرگ ریزه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ طِ)
بس است مرا. (منتهی الارب). حسب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَطْ طا)
مبالغه است از قطّ. رجوع به قطّ شود. (اقرب الموارد). خراط که حقه ساز است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
جمع واژۀ قطّ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قطّ شود، مثال که بر آن قطع کنند. (منتهی الارب). المثال الذی یحذی علیه. (اقرب الموارد) ، مدار سم ستور، سخت برپیچیدگی و مرغولی موی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، سخت و شدید. (اقرب الموارد) ، کرانۀ بالائین غار کوه، کرانۀ کوه، کرانۀ سنگ که گویا بریده شده است. ج، اقطّه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ طَ)
موضعی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
باریدن ابر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : قطقطت السماء، امطرت. (اقرب الموارد) ، تنها بانگ کردن سنگخوار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : قطقطت القطاه، صوتت وحدها. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ طَ طا)
دهی است از دههای بغداد برابر با آنچه سمعانی در الانساب گمان برده است. (اللباب)
لغت نامه دهخدا
(رَخ خ)
مرغول و پیچان گردیدن موی. (منتهی الارب). کوتاه و پیچان بودن موی. (اقرب الموارد). رجوع به قطط شود
لغت نامه دهخدا
(قَ ءِ)
دهی است به یمن. (منتهی الارب). از دههای ذمار یمن است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
مخفف اقاقیا است و آن عصارۀ تخم خاری است که چیزها بدان دباغت کنند، و بعضی گویند صمغ آن است و آن صلب و سطبر و سیاه رنگ میباشد، (برهان)، اقاقیا، (دزی ج 2 ص 296 از حاشیۀ برهان چ معین)، و آن عصارۀ ثمر قرظ باشد، (فهرست مخزن الادویه) (ابن بیطار)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
یا قراطاط. اسم ثمر درختی است بقدر فلفل و در ترشی شبیه به زرشک و در افعال قریب به آن و ظاهراً نوعی از او باشد و بغدادی اشتباه نموده و آن را ازقال دانسته است و ازقال اسم فارسی قرانیا است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به قراطاط شود
لغت نامه دهخدا
(قَ قِ)
جمع واژۀ قطقط. (معجم البلدان). رجوع به قطقط شود
لغت نامه دهخدا
شیرینی (در تداول اطفال)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قاقا
تصویر قاقا
پارسی است غاغا گاگا شیرینی
فرهنگ لغت هوشیار
خراشگر خراشکار (خراط) نمونه، مرغولگی، کوه کنار، جمع قط، مردان کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاقیا
تصویر قاقیا
کاهیده اقاقیا بنگرید به اقاقیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراقاط
تصویر قراقاط
ترکی سیاه اخته از گیاهان، خسرودارو از گیاهان قره قاط
فرهنگ لغت هوشیار