سخت گزیدن، گام نزدیک نهادن و رفتن، سخت خوردن، همگی طعام را خوردن، بر زمین افکندن کسی را، بریدن چیزی، بیمار قصمل گردیدن شتربچه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قصمل شود
سخت گزیدن، گام نزدیک نهادن و رفتن، سخت خوردن، همگی طعام را خوردن، بر زمین افکندن کسی را، بریدن چیزی، بیمار قُصْمُل گردیدن شتربچه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قُصْمُل شود
یکی قمل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قمل شود. - قملهالبسر، کرمکی است. (منتهی الارب). - قمله النسر، جانورکی است که از خردی بسختی دیده شود و نیش آن کشنده است. (از اقرب الموارد)
یکی قمل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قمل شود. - قملهالبسر، کرمکی است. (منتهی الارب). - قمله النسر، جانورکی است که از خردی بسختی دیده شود و نیش آن کشنده است. (از اقرب الموارد)
یکی قرمل. درختی است سست و بی خار که زیر پا بشکند، و بدان مثل زده شده است: ذلیل عاذ بقرمله، یعنی خود خوار است و پناه به ذلیلی دیگر برده است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
یکی قرمل. درختی است سست و بی خار که زیر پا بشکند، و بدان مثل زده شده است: ذلیل عاذَ بقرمله، یعنی خود خوار است و پناه به ذلیلی دیگر برده است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)