آنچه سبز بریده شود از کشت. (منتهی الارب). علف جو که سبز بریده شود برای چارپایان، و آن را قصیل نامند زیرا که از سستی به زودی بریده و قطع میشود، و فقیهان زرع را قبل از ادراک قصیل نامند به طور مجاز. (اقرب الموارد از المعرب). عوام، در قم و اطراف آن را خصیل گویند، جماعت و گروه. (منتهی الارب)
آنچه سبز بریده شود از کشت. (منتهی الارب). علف جو که سبز بریده شود برای چارپایان، و آن را قصیل نامند زیرا که از سستی به زودی بریده و قطع میشود، و فقیهان زرع را قبل از ادراک قصیل نامند به طور مجاز. (اقرب الموارد از المعرب). عوام، در قم و اطراف آن را خصیل گویند، جماعت و گروه. (منتهی الارب)
نام شهری است در سرحد ختا در این شهر سیدی فخرالدین نام مسجدی عالی در غایت تکلف و تزیین ساخته بود و قریب به آن بقعه بت پرستان بتخانه ای بزرگ داشتند که بر اطراف و جوانب آن بتان بزرگ و کوچک مصور به صور بدیع نهاده بودند و بر در بتخانه صورت دو دیو که با یکدیگر در حمله بودند نگاشته و جوانی منکلی تیمور بابری نام در غایت حسن و جمال در قامل بحکومت اشتغال داشت (در عهد شاهرخ میرزای تیموری) . (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 635). رجوع به قامهل شود
نام شهری است در سرحد ختا در این شهر سیدی فخرالدین نام مسجدی عالی در غایت تکلف و تزیین ساخته بود و قریب به آن بقعه بت پرستان بتخانه ای بزرگ داشتند که بر اطراف و جوانب آن بتان بزرگ و کوچک مصور به صور بدیع نهاده بودند و بر در بتخانه صورت دو دیو که با یکدیگر در حمله بودند نگاشته و جوانی منکلی تیمور بابری نام در غایت حسن و جمال در قامل بحکومت اشتغال داشت (در عهد شاهرخ میرزای تیموری) . (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 635). رجوع به قامهل شود
سخت گزیدن، گام نزدیک نهادن و رفتن، سخت خوردن، همگی طعام را خوردن، بر زمین افکندن کسی را، بریدن چیزی، بیمار قصمل گردیدن شتربچه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قصمل شود
سخت گزیدن، گام نزدیک نهادن و رفتن، سخت خوردن، همگی طعام را خوردن، بر زمین افکندن کسی را، بریدن چیزی، بیمار قُصْمُل گردیدن شتربچه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قُصْمُل شود