جدول جو
جدول جو

معنی قصطال - جستجوی لغت در جدول جو

قصطال
(قِ)
قسطال. (اقرب الموارد). رجوع به قسطال شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ نی یَ)
موضعی است به اسپانیا
لغت نامه دهخدا
(قَ)
قریه ای به اسپانیا
لغت نامه دهخدا
(قِ)
کواره. (بحر الجواهر) ، کندوی زنبور عسل. (بحر الجواهر: کواره)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
موضعی است که از آنجا عنبر آورند. (منتهی الارب). و شاید مصحف قصدار باشد
لغت نامه دهخدا
(قِ)
آوازدار. (از منتهی الارب). باآواز. (اقرب الموارد) : نهرقسطال، جوی باآوازه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
غبار. (منتهی الارب). گرد و غبار. (ناظم الاطباء). غبار ساطع. (اقرب الموارد). ج، قساطیل. (ناظم الاطباء). رجوع به قسطل و قسطلان و قسطول و قساطیل شود
لغت نامه دهخدا
(قِ)
قسطاس. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قسطاس شود
لغت نامه دهخدا
(قِ)
نام پادشاه روس است که اسکندر را نوازش کرد و جمیع ممالک خود را بدو داد. (برهان) (آنندراج) :
چو قنطال روسی که سالار بود
شد آگه که گردون بدین کار بود.
نظامی (از حاشیۀ برهان).
به لشکر چنین گفت قنطال روس
که مردافکنان را چه باک از عروس.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(قَ طَ)
از لاطینی کاستانا، شاه بلوط. رجوع به شاه بلوط شود
لغت نامه دهخدا
(قَ طَ)
قسطل. (اقرب الموارد). رجوع به قسطل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قسطال
تصویر قسطال
گردخاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصطل
تصویر قصطل
قسطل بنگرید به قسطل قسطل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصال
تصویر قصال
شیر از جانوران، شمشیربران
فرهنگ لغت هوشیار