جدول جو
جدول جو

معنی قصریانه - جستجوی لغت در جدول جو

قصریانه
(قَ)
در رومی نام مردی است، نام شهری است بزرگ در جزیره سیسیل. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فریانه
تصویر فریانه
(دخترانه)
نام پادشاهی افسانه ای هم زمان با اسکندر مقدونی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عصرانه
تصویر عصرانه
غذایی که هنگام عصر می خورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قورخانه
تصویر قورخانه
زرادخانه، اسلحه خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موریانه
تصویر موریانه
نوعی حشره با آرواره های قوی که به صورت اجتماعی زندگی کرده و از چوب تغذیه می کند
چوب خوٰارک، تافشک، رشمیز، رونجو، ریونجو، لبنگ، دیوک، ارضه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاریانه
تصویر زاریانه
ناله و زاری، سبب ناله و زاری، آنچه باعث گریه و زاری شود، برای مثال بشنو ای یار از نزاری زار / زاری ما و زاریانۀ ما (نزاری - مجمع الفرس - زاریانه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیرینه
تصویر قیرینه
به رنگ قیر، سیاه، تیره رنگ، برای مثال شبی گیسو فرو هشته به دامن / پلاسین معجر و قیرینه گرزن (منوچهری - ۸۶)
فرهنگ فارسی عمید
(قُ رَ نی ی)
نسبت به قبریان. رجوع به قبریان شود
لغت نامه دهخدا
(نَ /نِ)
زنگاری باشد که آهن و فولاد را ضایع کند. (برهان). زنگاری که آهن و فولاد را ضایع می کند به طوری که از صیقل کردن برطرف نشود. (ناظم الاطباء). مورانه. مورجانه. مورچانه. (غیاث) (آنندراج) :
بس که دنیا را کمر بستم چو مور دانه کش
مدتی چون موریانه روی در آهن کشم.
سعدی.
آهنی را که موریانه بخورد
نتوان برد از او به صیقل زنگ.
سعدی.
، جانورکی که چوب را می خورد و آن را سوراخ سوراخ می کند. (ناظم الاطباء). مورچۀ سفید. ریونجه. تافشک. ریونجو. رونجو. کرم چوب خوار. چوبخوار. چوبخوارک. ارضه. کرمک چوبخوار. ریوچه. خوره. چوبخواره. حشره ای است از راستۀ آرکیپترها که نزدیک براستۀ رگ بالان است. موریانه حشره ای است اجتماعی و دو نوع از آن دیده می شود یک نوع در داخل چوبهای منازل است و نوع دیگر در نواحی استوایی که در بیابانهابرای خود مسکن می سازد و طول و قطر خانه هایشان گاهی به پنج متر و هشت متر می رسد. موریانه نیز مانند مورچه گونه هایی دارد چون موریانه های کارگر و موریانه های مدافع (سرباز) که بال و چشم و دستگاه تناسلی ندارند و فقط موریانۀ نر چهار بال دارد. در دستگاه گوارشی این موریانه ها عده ای از تک یاختگان از دستۀ فلاژله ها می زیند که با موریانه ها زندگی اشتراکی دارند. رشمیز و آن را در اصطلاح شوشتر ریمیز و در اصطلاح گناباد خراسان رونجک گویند. (یادداشت پروین گنابادی). دابهالارض: همچنان برعصا تکیه زده بود تا موریانه عصای او را خورد و عصابیفتاد. (قصص الانبیاء ص 175). مأروض، موریانه زده. (یادداشت مؤلف).
- امثال:
موریانه همه چیز خانه را خورد جز غم صاحب خانه. (امثال و حکم دهخدا).
چوب نرم را موریانه خورد. (امثال و حکم دهخدا).
، به معنی مور است. (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(قَ رُ نَ)
دهی از دهستان حسن آباد بخش حومه شهرستان سنندج واقع در 23 هزارگزی جنوب خاوری سنندج و 10 هزارگزی جنوب خاوری شوسۀ سنندج به کرمانشاه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 280 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و مختصر توتون است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
زرادخانه. اسلحه خانه و جای ساختن اسلحه. (فرهنگ نظام). رجوع به قور و قوران شود
لغت نامه دهخدا
(قَصْ صا)
فرقه ای هستند از صوفیه، و آنان را ملامتیان یا حمدونیان نیز خوانند. این فرقه بر طریقت ابوصالح حمدون بن احمد بن عماره قصار هستند. (کشف المحجوب هجویری ص 228). رجوع به قصار (حمدون...) شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
یک قطعه از قندو نبات و حلوا. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(قُ نی ی)
از محدثان است. ابن ماکولا گوید: وی از مردم آفریقااست از سحنون بن سعید مغربی روایت دارد. (سمعانی). محدّث در علوم اسلامی به کسی گفته می شود که علاوه بر نقل حدیث، علم رجال، علم درایه، و فنون بررسی سند و متن حدیث را به خوبی می داند. این افراد در طول قرون اولیه اسلام، پایه گذاران نظام حدیثی بودند و با دسته بندی راویان، ایجاد شاخص های اعتماد و تفکیک احادیث صحیح از جعلی، علوم اسلامی را از تحریف حفظ کردند. وجود محدث در هر نسل نشانه پویایی دین اسلام بود.
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
شهری بوده است قدیمی در بیثینا، بر ساحل نهر ریداکس در دامنۀ کوه اولمبوس و اکنون اثری از آن نیست. (ضمیمۀ معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
سبب و باعث زاری کردن باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) (جهانگیری) :
بشنو ای یار از نزاری زار
زاری ما و زاریانۀ ما.
نزاری قهستانی (از جهانگیری) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قورخانه
تصویر قورخانه
اسلحه خانه و جای ساختن اسلحه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قهرانه
تصویر قهرانه
زورکی به زور قهرا جبرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیرینه
تصویر قیرینه
زفتینه گژفین سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
چاشت (یک حصه از چهارحصه روز را گویند و طعامی که درآن وقت خورند) غذایی که هنگام عصر خورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاریانه
تصویر زاریانه
سبب و باعث ناله و زاری
فرهنگ لغت هوشیار
زنگاری که آهن و فولاد را ضایع میکند بطوریکه از صیقل کردن برطرف نشود، حشره ای مانند مورچه که خوراک آن چوب است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاریانه
تصویر زاریانه
((نَ یا نِ))
سبب و باعث ناله و زاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قورخانه
تصویر قورخانه
((نِ))
کارخانه اسلحه سازی
فرهنگ فارسی معین
((نِ))
حشره ای است از راسته آرکیپترها که نزدیک به راسته رگ بالان است. موریانه حشره ای است اجتماعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عصرانه
تصویر عصرانه
((عَ نِ))
غذایی که هنگام عصر خورند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مصرانه
تصویر مصرانه
پایمردانه
فرهنگ واژه فارسی سره
چوب خوار، چوب خوارک، چوب خواره، ریشمیز، زمین سنب، مورچه سفید، زنگار (آهن و پولاد)
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اسلحه خانه، زرادخانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مصرانه
تصویر مصرانه
Adamantly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مصرانه
تصویر مصرانه
de forma contundente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مصرانه
تصویر مصرانه
beharrlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مصرانه
تصویر مصرانه
stanowczo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مصرانه
تصویر مصرانه
решительно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مصرانه
تصویر مصرانه
рішуче
دیکشنری فارسی به اوکراینی