خواندن نماز چهار رکعتی به صورت دو رکعتی در سفر خانۀ بسیار مجلل، کاخ، کوشک، مفرد واژۀ قصور بازداشتن، کوتاه کردن، کوتاهی، کوتاه بودن در علوم ادبی در علم عروض اسقاط حرف ساکن از سبب خفیف آخر رکن و ساکن کردن ماقبل آن چنان که از فاعلاتن فاعلات باقی بماند و نقل به فاعلان شود
خواندن نماز چهار رکعتی به صورت دو رکعتی در سفر خانۀ بسیار مجلل، کاخ، کوشک، مفردِ واژۀ قُصُور بازداشتن، کوتاه کردن، کوتاهی، کوتاه بودن در علوم ادبی در علم عروض اسقاط حرف ساکن از سبب خفیف آخر رکن و ساکن کردن ماقبل آن چنان که از فاعلاتن فاعلات باقی بماند و نقل به فاعلان شود
کوتاه کردن: قصره قصراً، کوتاه کرد آن را، کوتاه شدن، بریدن موی، جامه را گازری کردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : قصر الثوب قصراً، دقه و بیّضه. (اقرب الموارد) ، برگردانیدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). گویند: قصره علی الامر، برگردانید او را بر کار. (منتهی الارب) ، شبانگاه کردن و در هم شدن تاریکی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : در هم شدن تاریکی. (اقرب الموارد) ، پرده فروهشتن، قصر کردن نماز را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). - نماز قصر، نماز مسافر، نمازی است که شخص در مسافرت به جامی آورد درصورتی که مسافرت از هشت فرسخ کمتر نباشد اعم از اینکه فقط رفتن هشت فرسخ باشد یا رفتن و برگشتن. در سفر از هر نماز چهاررکعتی دو رکعت ساقط میشود با این شرائط: 1- آهنگ مسافرت هشت فرسخ یا چهار فرسخ با قصد مراجعت در همان روز که چهار فرسخ راه رفته است. 2- سفر را قطع نکند به شهری که در آن ملکی دارد وآن را وطن قرار داده در شش ماه بیشتر یا سفر را قطعنکند به قصد اقامۀ ده روز. 3- سفر مباح و جایز باشد نه سفر معصیت. 4- سفر کثیرالسفر نباشد. 5- از حد ترخص خارج شود. با حصول این شرائط واجب است قصر در نماز مگر در حرم خدا و حرم رسول خدا و مسجد کوفه و حایر حسین. رجوع شود به تبصرۀ علامه و رسالۀ ذخیرهالعباد آیهاﷲ فیض. ، حبس کردن. (اقرب الموارد) ، بازایستادن بر جایی که از وی درنگذرد. (منتهی الارب) : قصر الشی ٔ علی کذا، لم یتجاوز غیره. (اقرب الموارد) ، (اصطلاح ادب) عبارت است از تخصیص چیزی به چیزی، و امر نخست را مقصور و امر دوم را مقصورعلیه خوانند، مثلاً در قصر میان مبتدا و خبر گویند: انما زید قائم، و در قصر میان فعل و فاعل گویند ماضربت الا زیداً، (اصطلاح عروض) حذف ساکن سبب خفیف است و آنگاه ساکن گردانیدن متحرکه، مثل اسقاط نون فاعلاتن و اسکان تاء آن تا آنکه فاعلات بماند و آن را مقصور خوانند. (تعریفات)
کوتاه کردن: قصره قصراً، کوتاه کرد آن را، کوتاه شدن، بریدن موی، جامه را گازری کردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : قصر الثوب قصراً، دقه و بیّضه. (اقرب الموارد) ، برگردانیدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). گویند: قصره علی الامر، برگردانید او را بر کار. (منتهی الارب) ، شبانگاه کردن و در هم شدن تاریکی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : در هم شدن تاریکی. (اقرب الموارد) ، پرده فروهشتن، قصر کردن نماز را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). - نماز قصر، نماز مسافر، نمازی است که شخص در مسافرت به جامی آورد درصورتی که مسافرت از هشت فرسخ کمتر نباشد اعم از اینکه فقط رفتن هشت فرسخ باشد یا رفتن و برگشتن. در سفر از هر نماز چهاررکعتی دو رکعت ساقط میشود با این شرائط: 1- آهنگ مسافرت هشت فرسخ یا چهار فرسخ با قصد مراجعت در همان روز که چهار فرسخ راه رفته است. 2- سفر را قطع نکند به شهری که در آن ملکی دارد وآن را وطن قرار داده در شش ماه بیشتر یا سفر را قطعنکند به قصد اقامۀ ده روز. 3- سفر مباح و جایز باشد نه سفر معصیت. 4- سفر کثیرالسفر نباشد. 5- از حد ترخص خارج شود. با حصول این شرائط واجب است قصر در نماز مگر در حرم خدا و حرم رسول خدا و مسجد کوفه و حایر حسین. رجوع شود به تبصرۀ علامه و رسالۀ ذخیرهالعباد آیهاﷲ فیض. ، حبس کردن. (اقرب الموارد) ، بازایستادن بر جایی که از وی درنگذرد. (منتهی الارب) : قصر الشی ٔ علی کذا، لم یتجاوز غیره. (اقرب الموارد) ، (اصطلاح ادب) عبارت است از تخصیص چیزی به چیزی، و امر نخست را مقصور و امر دوم را مقصورعلیه خوانند، مثلاً در قصر میان مبتدا و خبر گویند: انما زید قائم، و در قصر میان فعل و فاعل گویند ماضربت الا زیداً، (اصطلاح عروض) حذف ساکن سبب خفیف است و آنگاه ساکن گردانیدن متحرکه، مثل اسقاط نون فاعلاتن و اسکان تاء آن تا آنکه فاعلات ْ بماند و آن را مقصور خوانند. (تعریفات)
هیزم خشک بسیار (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، یا عام است. (منتهی الارب)، خانه، یا هر خانه از سنگ برآورده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). کاخ. کوشک. (منتهی الارب). آنچه استوار و بلند باشد از خانه ها. (اقرب الموارد) .ج، قصور. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) : هر سر مه به برج نو بچۀ نو برآورد یکسره برج او شودقصر دوازده دری. خاقانی. هشتم فلک ایوانت گلزار فلک قصرت فردوس نهم بادا گلزار تو عالم را. خاقانی. ، حبس. (تعریفات). بند: و قصر القضاه (المستنجدباﷲ) و غیرهم و انا فی الجمله و بقیت احدی عشره سته مقصوراً... و کنت فی الحبس بمأتین مجلده منها الجمهره... (معجم الادباء یاقوت ج 2 ص 55)، تقصیر. (اقرب الموارد)، نهایت. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) : قصرک ان تفعل کذا، پایان کار تو همین است که چنین کنی. (منتهی الارب)، قصر الظلام، آمیزش تاریکی و روشنائی شبانگاه، گویند: اتیته قصراً، ای عشیاً. (منتهی الارب). و رجوع به اقرب الموارد شود
هیزم خشک بسیار (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، یا عام است. (منتهی الارب)، خانه، یا هر خانه از سنگ برآورده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). کاخ. کوشک. (منتهی الارب). آنچه استوار و بلند باشد از خانه ها. (اقرب الموارد) .ج، قصور. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) : هر سر مه به برج نو بچۀ نو برآورد یکسره برج او شودقصر دوازده دری. خاقانی. هشتم فلک ایوانْت گلزار فلک قصرت فردوس نهم بادا گلزار تو عالم را. خاقانی. ، حبس. (تعریفات). بند: و قصر القضاه (المستنجدباﷲ) و غیرهم و انا فی الجمله و بقیت احدی عشره سته مقصوراً... و کنت فی الحبس بمأتین مجلده منها الجمهره... (معجم الادباء یاقوت ج 2 ص 55)، تقصیر. (اقرب الموارد)، نهایت. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) : قصرک ان تفعل کذا، پایان کار تو همین است که چنین کنی. (منتهی الارب)، قصر الظلام، آمیزش تاریکی و روشنائی شبانگاه، گویند: اتیته قصراً، ای عشیاً. (منتهی الارب). و رجوع به اقرب الموارد شود
دهی است از دهستان عزیزآباد بخش فهرج شهرستان بم در 17000 گزی جنوب باختری فهرج و 1000 گزی راه فرعی بم به برج اکرم. در جلگه واقع و گرمسیر مالاریائی است. سکنۀ آن 248 تن است. آب آن از قنات ومحصول آن غلات، حنا، خرما، پنبه. شغل اهالی زراعت است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان عزیزآباد بخش فهرج شهرستان بم در 17000 گزی جنوب باختری فهرج و 1000 گزی راه فرعی بم به برج اکرم. در جلگه واقع و گرمسیر مالاریائی است. سکنۀ آن 248 تن است. آب آن از قنات ومحصول آن غلات، حنا، خرما، پنبه. شغل اهالی زراعت است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
اقلیم، ایالتی از اسپانیا، و در آن است قصر منسوب به ابودانس و در آن است یابره و بطلیوس و شریشه و مارده و قنطرهالسیف و قوریه. (الحلل السندسیه ج 1 ص 78، 88، 308، 356، 425)
اقلیم، ایالتی از اسپانیا، و در آن است قصر منسوب به ابودانس و در آن است یابره و بطلیوس و شریشه و مارده و قنطرهالسیف و قوریه. (الحلل السندسیه ج 1 ص 78، 88، 308، 356، 425)
قصری ̍ است در همه معانی آن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قصری ̍ شود، نوعی از اژدر. (منتهی الارب). ضرب من الافاعی. (اقرب الموارد) ، آخرالامر. (اقرب الموارد) ، کوتاه ترین استخوان پهلو، یا استخوان پهلو نزدیک تهیگاه یا نزدیک چنبر گردن. (منتهی الارب). هما قصریان. (منتهی الارب)
قِصْری ̍ است در همه معانی آن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قِصْری ̍ شود، نوعی از اژدر. (منتهی الارب). ضرب من الافاعی. (اقرب الموارد) ، آخرالامر. (اقرب الموارد) ، کوتاه ترین استخوان پهلو، یا استخوان پهلو نزدیک تهیگاه یا نزدیک چنبر گردن. (منتهی الارب). هما قصریان. (منتهی الارب)
نسبت است به قصر عبدالجبار در نیشابور، و دانشمندانی بدان منسوبند. (لباب الانساب) ، نسبت است به قصراللصوص که بدان کنگورنیز گویند و نزدیک استرآباد واقع است. (از لباب الانساب) ، نسبت است به قصر، و آن موضعی است بر ساحل دریای شام و بدان دانشمندانی منسوبند. (لباب الانساب). رجوع به قصری (عبداﷲ...) شود، نسبت است به قصر ابن هبیره حاکم عراق در دوران امویان. به این قصر گروهی از محدثان منسوبند. (لباب الانساب) ، نسبت است به قصر رافع بن لیث در سمرقند. (لباب الانساب) ، نسبت است به ابوالقاسم عبیدالله بن محمد احمد بن عبدالله بن ابوالقصر سجستانی. وی به سال 432 هجری قمری وفات یافت. (لباب الانساب)
نسبت است به قصر عبدالجبار در نیشابور، و دانشمندانی بدان منسوبند. (لباب الانساب) ، نسبت است به قصراللصوص که بدان کِنْگَوَرنیز گویند و نزدیک استرآباد واقع است. (از لباب الانساب) ، نسبت است به قصر، و آن موضعی است بر ساحل دریای شام و بدان دانشمندانی منسوبند. (لباب الانساب). رجوع به قصری (عبداﷲ...) شود، نسبت است به قصر ابن هبیره حاکم عراق در دوران امویان. به این قصر گروهی از محدثان منسوبند. (لباب الانساب) ، نسبت است به قصر رافع بن لیث در سمرقند. (لباب الانساب) ، نسبت است به ابوالقاسم عبیدالله بن محمد احمد بن عبدالله بن ابوالقصر سجستانی. وی به سال 432 هجری قمری وفات یافت. (لباب الانساب)
علی بن محمد قصری. از راویان است. وی به قصر ابن هبیره منسوب است. (لباب الانساب). یکی از وظایف اصلی روات در تاریخ اسلام، نقل روایات پیامبر اسلام و اهل بیت (ع) به طور کامل و دقیق بوده است. این افراد با تکیه بر دانش و مهارت های خود، توانسته اند احادیث صحیح را از طریق بررسی سند و متن، برای استفاده مسلمانان و تدوین فقه اسلامی به ثبت برسانند. این کار باعث جلوگیری از انتشار روایات جعلی و نادرست شد. عبیدالله بن محمد بن ابی برده معتزلی، مکنی به ابومحمد. قاضی فارس است. او راست کتابی در تأیید سیبویه پیرامون آنچه مبرد در کتاب غلطه آورده است. و کتابی در اعجاز قرآن. (معجم البلدان) عبدالعزیز بن بدرولاشجردی. قاضی و محدث منسوب به قصراللصوص است. وی در حدود سال 540 هجری قمری وفات یافت. (لباب الانساب)
علی بن محمد قصری. از راویان است. وی به قصر ابن هبیره منسوب است. (لباب الانساب). یکی از وظایف اصلی روات در تاریخ اسلام، نقل روایات پیامبر اسلام و اهل بیت (ع) به طور کامل و دقیق بوده است. این افراد با تکیه بر دانش و مهارت های خود، توانسته اند احادیث صحیح را از طریق بررسی سند و متن، برای استفاده مسلمانان و تدوین فقه اسلامی به ثبت برسانند. این کار باعث جلوگیری از انتشار روایات جعلی و نادرست شد. عبیدالله بن محمد بن ابی برده معتزلی، مکنی به ابومحمد. قاضی فارس است. او راست کتابی در تأیید سیبویه پیرامون آنچه مبرد در کتاب غلطه آورده است. و کتابی در اعجاز قرآن. (معجم البلدان) عبدالعزیز بن بدرولاشجردی. قاضی و محدث منسوب به قصراللصوص است. وی در حدود سال 540 هجری قمری وفات یافت. (لباب الانساب)