جدول جو
جدول جو

معنی قصر - جستجوی لغت در جدول جو

قصر
کاخ، کوشک
تصویری از قصر
تصویر قصر
فرهنگ واژه فارسی سره
قصر
خواندن نماز چهار رکعتی به صورت دو رکعتی در سفر
خانۀ بسیار مجلل، کاخ، کوشک، مفرد واژۀ قصور
بازداشتن، کوتاه کردن، کوتاهی، کوتاه بودن
در علوم ادبی در علم عروض اسقاط حرف ساکن از سبب خفیف آخر رکن و ساکن کردن ماقبل آن چنان که از فاعلاتن فاعلات باقی بماند و نقل به فاعلان شود
تصویری از قصر
تصویر قصر
فرهنگ فارسی عمید
قصر
کاخ
تصویری از قصر
تصویر قصر
فرهنگ لغت هوشیار
قصر
((قَ))
کوتاهی، سستی
تصویری از قصر
تصویر قصر
فرهنگ فارسی معین
قصر
کاخ، کوشک، جمع قصور
تصویری از قصر
تصویر قصر
فرهنگ فارسی معین
قصر
((قَ صَ))
کوتاه بودن، کوتاهی، مقابل طول، درازی
تصویری از قصر
تصویر قصر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

درتازی نیامده کوشکی کاخی فرجام پایان کار سبوسه، کفه درتازی نیامده پیشابدان آوندشاش
فرهنگ لغت هوشیار
بن گردن، پتک آهنگری، دمغازه دمغزه در پرندگان، پاره چوب، کفه ظنچه پس از بیختن در گربال بماند، پوسته گندم سبوس فروگذاشت کوتاهی درکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصری
تصویر قصری
((قَ))
ظرفی فلزی یا لعابی که در آن پیشاب کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقصر
تصویر مقصر
گناهکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقصر
تصویر اقصر
کوتاه تر، قصیرتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقصر
تصویر مقصر
آنکه در کار و تکالیف خود کوتاهی و سستی کند، کوتاهی کننده، تقصیرکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقصر
تصویر مقصر
کسی که در کار سستی می کند و باز می ایستد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقصر
تصویر اقصر
((اَ صَ))
کوتاه تر، قصیرتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقصر
تصویر مقصر
((مُ قَ صِّ))
کسی که در انجام کاری کوتاهی کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقصر
تصویر اقصر
کوتاه تر
فرهنگ فارسی عمید