جدول جو
جدول جو

معنی قسیسون - جستجوی لغت در جدول جو

قسیسون(قِسْ سی)
جمع واژۀ قسیس است در حالت رفعی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
قسیسون
جمع قسیس، ازسریانی کشیشان
تصویری از قسیسون
تصویر قسیسون
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انیسون
تصویر انیسون
گیاهی از خانوادۀ چتریان، با برگ های باریک خوش بو شبیه شبت، گل های سفید و چتری، تخم های ریز، سبز رنگ و معطر، جوشاندۀ تخم آن در طب استعمال می شود، در نفخ معده، دل درد، سوء هضم، تشنج، ضعف قوای دماغی، درد سینه و بواسیر نافع است، بادیان رومی، رازیانۀ رومی، زیرۀ رومی
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ اریس
لغت نامه دهخدا
(قِ)
زنگار باشد و آن معروف است، کانی و عملی هر دو میباشد و بهترین آن کانی است و در مرهم ها به کار برند. (برهان). زنجار. (تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به قسیطویس شود
لغت نامه دهخدا
(تِ سُنْ)
آلفرد (لرد). از شاعران بزرگ دورۀ ملکه ویکتوریاست (1809- 1892 میلادی). وی در سامرزبای متولد شد و گویندۀ منظومه های شاه و انوخ آردن است. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
گیاهی که دانه های بسیار معطری دارد ولی با دانه های رازیانه غالباً مخلوط میشود. دانه های رازیانه دارای هشت شیار و دانه های انیسون که معمولاًآن را بادیان رومی میگویند دارای ده شیارند (بادیان ختایی غیر از آن است). (گیاه شناسی گل گلاب ص 235). بذررازیانۀ رومی است و در آن حلاوت است و گرمتر است ازنبطی. (قانون بوعلی سینا کتاب دوم چ تهران ص 154). بادیان رومی. (نزهه القلوب). قسمی از بادیان رومی که زنبان و زنپان (زنیان) نیز گویند. (ناظم الاطباء). و آن را بعربی حلوه خوانند. (آنندراج). کمون الحلو. (منتهی الارب). و رجوع به دزی ج 1 ص 43 و تذکرۀ ضریر انطاکی و تحفۀ حکیم مؤمن و نیز رجوع به رازیانه شود، ظاهراً به معنی فضله و پیخال مرغان شکاری و بالخصوص باز. فضلۀ مرغان شکاری را اهار گویند. (از بازنامۀ نسوی) : وچون به وقت برخاستن اهار نکند نقصانی پدید آید. (نوروزنامه ص 98)
مقاومت و اعتراض.
لغت نامه دهخدا
(اِرْ ری)
جمع واژۀ ارّیس
لغت نامه دهخدا
(قَ یَ)
دهی است از دهستان کل تپۀ فیض الله بیگی بخش مرکزی شهرستان سقز، سکنۀ آن 360 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات، لبنیات، توتون، حبوب، صیفی و مختصر میوه جات. شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است. راه آن مالرو و قهوه خانه ای کنار راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ قَ)
سرب. (بهار عجم) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
سوسن بری است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
رجل سرسر است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قِسْ سی سی یَ)
درجه یا حالت قسیس. (المنجد). رجوع به قسوسه شود
لغت نامه دهخدا
(طُ)
ابن البیطار در ضمن شرح ’ابن عرس’ از دیسقوریدوس آرد: و ابن عرس پازهر کشنده ای است که آن را طقسیقون گویند. گمان میکنم این کلمه همان طخشیقون و طفشیقون لغت نامه ها باشد و اصل آن تخیقون یا تکزیکن یونانی بمعنی مطلق زهر است. واﷲ اعلم
لغت نامه دهخدا
(قَ)
ج قلیل در حالت رفعی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ویسقوریدوس است و آن فودنج است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قَیْسْ وَ)
دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان، سکنۀ آن 80 تن. آب آن از سراب قره دانه می باشد. محصول آن غلات، چغندرقند، صیفی، حبوب و لبنیات. شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد و در تابستان اتومبیل از آن میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
نام کوهی است مشرف بر شهر دمشق. در آن کوه غارهائی است که آثار پیمبران در آنها یافت میشود و در دامنۀ آن قبوری از صلحاء است. این کوهی است مقدس که درباره آن روایات و اخباری نقل میشود. در آن کوه غاری است که به نام غارالدم معروف است. گویند که قابیل برادر خود هابیل را درآنجا کشت و در آنجا رنگی قرمز شبیه به خون است که گفته میشود آن خون هابیل است. و سنگی افتاده است که گفته میشود آن سنگی است که سر او را با آن شکافت و نیز در آن کوه غاری است به نام غار گرسنگی (الجوع) که گمان برند چهل پیمبر در آن مرده است. (معجم البلدان ج 7 ص 12 و 13). دامنۀ کوه قاسیون اکنون به صالحیه مشهور است. کوه صالحیه مدفن عده بسیاری از بزرگان و دانشمندان و از جملۀ محی الدین عربی است. (حبیب السیرچ خیام ج 2 ص 335). فعلاً محلۀ بزرگی است که تا دامنه های کوه امتداد پیدا کرده رباطها و دو جامع و مدارس دارد. روزهای جمعه در جامع نماز میخوانند. یک بیمارستان و بازار بزرگی هم در اینجا یافت شود. سکنۀ اولیش از اهالی بیت المقدس بودند که از شهر مزبور کوچیده به اینجا آمدند. این واقعه قبل از فتح صلاح الدین در زمان حکومت فرنگیان بوده بعد از سکونت اینان مردمان زیادی تبرکاً به این محله آمده اقامت اختیار کردند
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جمع واژۀ قیس. (معجم البلدان) ، مشک چوپان. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نوعی از سوسن صحرائی. (ناظم الاطباء). گلایل (و کلمه معرب است). (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(قِسْ سی)
جمع واژۀ قسیس است در حالت نصبی و جری. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) : ذلک بأن ّ منهم قسیسین و رهباناً. (قرآن 82/5). جمع واژۀ قسیس. درجۀ سوم از درجات پنجگانه مانویه که بدین ترتیب بوده است: اول معلمین، دویم هشتمین، سیم قسیسین، چهارم صدیقین، پنجم شماعین. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(سِ رُ)
مارکوس تولیوس لاتینی کیکرو. خطیب و سیاستمدار نامدار رومی (متولد نزدیک آرپی نیوم 106 و متوفی 43 قبل از میلاد). وی در آغاز جوانی شعر می سرود و بترجمه ادبیات یونانی سرگرم بود. در ضمن به آموختن فنون نظامی پرداخت. و از هفده سالگی در جنگهاشرکت جست و بعدها مدت دو سال بسیاحت مشرق گذرانید ودر این سفر فلسفه و علوم ادبی را از فاضلان مشهور زمان فراگرفت در سال 77 قبل از میلاد به رم بازگشت. وی در 63 قبل از میلاد وارد میدان سیاست شد و به مقام کنسولی نایل آمد و خطابه های بلیغ در مدح و ذم اشخاص ایراد کرد. یولیوس قیصر چون بهیچ وسیله نتوانست او را با خود همراه کند بدشمنی وی برخاست، او را بجلای وطن مجبور ساخت. ازآن پس سیسرون پیوسته با امواج حوادث کشور خود بالا وپایین میرفت تا سرانجام در سال 43 قبل از میلاد سر خویش را در سودای سیاست از دست داد. سیسرون گذشته از نطقهای مشهور کتابهای بسیار در معانی و بیان، فلسفه و اجتماعات نوشته که اگرچه غالباً ملهم از متفکران یونانی است، لیکن چنان فصیح و شیوا برشتۀ تحریر درآمده که از سرمایه های بزرگ ادبی جهان بشمار میرود. وی متمایل به حکمت آکادمی است، اما در اخلاق شیوۀ رواقیان داردو در واقع از التقاطیون است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
بنگرید به مینیون اکسید ملحی سرب را گویند وبصورت گردی (پودری) سرخ رنگ و درآب غیرمحلول است. در برابر حرارت به اکسید قلیایی سرب میباشد وبنام ماسیکومشهوراست تبدیل میشود. ماده اخیربصورت بلورهای قرمزونارنجی متبلور میگردد و آنرا لیتارژ نامند چون رنگ ظاهری آن شبیه شنگرف است (شنگرف سولفور دوظرفیتی جیوه است) و همان مورد استعمال را درنقاشی دارد. دراغلب ماخذ قدیم آنرا باشنگرف اشتباه کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کسیقون
تصویر کسیقون
تازی گشته سوسن دشتی سنجار از گیاهان گلایون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قمسیون
تصویر قمسیون
فرانسوی ترکی گشته کمیسیون بنگرید به کمیسیون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلیلون
تصویر قلیلون
جمع قلیل، ازریشه سریانی سوتام هااندک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسیطوس
تصویر قسیطوس
جمع قسیس، ازسریانی کشیشان یونانی زنگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرقسون
تصویر قرقسون
ک سرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوسیسون
تصویر سوسیسون
سوسیس درشت خام یا پخته که ادویه بسیار بدان زده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده رازیانه رومی ازگیاهان گیاهی از تیره چتریان که یکساله است و ارتفاعش تا 50 سانتیمتر میرسد. برگهایش بشکل شبت و گلهایش چتری و میوه اش کوچک است و عطر تندی دارد رازیانج شامی بادیان رومی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الیسون
تصویر الیسون
لاتینی سنبل زرد از گیاهان (سنبل و زمبل پارسی است) سنبل زرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیسون
تصویر قیسون
مشک چوپان از گیاهان مشک چوپان
فرهنگ لغت هوشیار
استفراغ، قی
فرهنگ گویش مازندرانی
فرسودن پارچه در اثر ساییدگی، سوراخ شدن پارچه
فرهنگ گویش مازندرانی
قبرستان، مزار
فرهنگ گویش مازندرانی