جدول جو
جدول جو

معنی قسومیات - جستجوی لغت در جدول جو

قسومیات
(قَ سی ی)
موضعی است (منتهی الارب) ، وآن در راه فلج قرار دارد و در آن چاههایی است. زهیردر اشعار خود از آن یاد کرده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سومیا
تصویر سومیا
(دخترانه)
محبوب، دوست داشتنی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سومیتا
تصویر سومیتا
(دخترانه)
لطف و محبت، مهربانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قیومیت
تصویر قیومیت
قیوم بودن، قائم به ذات بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قومیت
تصویر قومیت
وابستگی و دل بستگی به قوم و امت خود
فرهنگ فارسی عمید
(دُ)
جمع واژۀ دسومه. چربشها. (ناظم الاطباء). رجوع به دسومه و دسومت شود
لغت نامه دهخدا
(قُ سَ نَ)
موضعی است، و در شعر زهیر از آن یاد شده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
جمع واژۀ رسوم. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). رسوم جمع واژۀ رسم را دوباره با الف و تاءجمع بسته اند و برخلاف قواعد زبان عربی است. و همچنین است: احوالات، امورات، حبوبات، حوادثات، عیوبات، عوارضات، فتوحات، فیوضات، قبوضات، قروضات، لوازمات و امثال آنها. (از نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز سال 1 شمارۀ 5). رجوع به رسوم شود، حقوق و عوارض. (فرهنگ فارسی معین) ، آنچه از محصول برای پرداخت مزد مأموران محلی مانند کدخدا و دشتبان و حمامی و آهنگر و نجار و غیره کسر می گردد. (از فرهنگ فارسی معین) : شغل مشارالیه آن است که محصولات مستغلات دیوانی تمام ممالک محروسه و... و سرانۀ هنود و سوق الدواب و رسومات ارباب مناصب دیوان اعلی... در سرکار ضابطنویس داد و ستد می شود. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 42). تمامت تیولات و همه... و رسومات وزراء و مستوفیان و کلانتران و مواجب ارباب قلم... داد و ستد و تنخواه داده می شود. (تذکره الملوک ص 17). وزیران دیوان اعلی که مواجبی ندارد و به شرح جزو رسم الوزاره و غیره و انعام و رسومات در وجه او مقرر است... (تذکره الملوک ص 52) ، در اصطلاح امروزه کار خانه مشروب سازی را گویند. (یادداشت مؤلف).
- کار خانه رسومات، کار خانه مشروب سازی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
سانسکریت ’سومناتها ’’ ماللهند 349’ (از: سومه، ماه + نات، صاحب) : حجر سومنات و ’سوم’ هو القمر و ’نات’ الصاحب فهو صاحب القمر، و قد قلعه الامیر محمود رضی الله عنه فی سنه ست عشر و اربع مائه للهجره... (ماللهند 252). هم بیرونی در وجه تسمیۀ این نام شرحی از افسانه های هندی نقل میکند بدین مضمون ’... و گفته اند که منازل ماه دختران پرجاپت’ اند که ماه با ایشان مزاوجت کرد و پس از اندک زمانی از میان ایشان به ’روهینی’ بیشتر مایل شد و دیگر خواهران پیش پدر از او شکوه بردند. پرجاپت ماه را پند داد که بر جملۀ دختران بیک دیده نظر کند، ولی ماه پند او را نشنید پس او را نفرین کرد تا رویش پیس شد و از کرده پشیمان گشت و از گناه خویش استغفار کرد. پرجاپت او را گفت که از گفتۀ خود باز نمیتوانم گشت، ولی رسوایی ترا در نیمی از ماه پوشیده خواهم داشت. ماه گفت: پس نشان این گناه چگونه از من محو تواند شد؟ گفت: بدانکه صورت ’لنگ مهادیو’ را برپا سازی و ستایش کنی. ماه چنین کرد و لنگ مهادیو همان سنگ سومنات است. لنگ یا لنگا به زبان سانسکریت به معنی آلت مردی است. و لنگه مهادوه به معنی نرۀ مهادیو (یکی از خدایان) است که بت سومنات بدان شکل بوده است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). بت خانه ای در گجرات. گویند سلطان محمود غزنوی آنرا خراب کرد و منات را که از بتهای مشهور است در آن بتخانه می بود شکست. و بعضی گویند که قریش منات را از مکه گریزانیده بودند و از راه دریا بدانجا آورده. و گویند این لغت هندوی است که مفرس شده و نام آن بتی بود و معنی ترکیبی آن سوم نات است یعنی صنمی است نمونۀ قمر چه سوم بهندی قمر را گویند و نات تعظیم است. (برهان). یکی از بزرگترین بتخانه های هندوستان که سلطان محمود غزنوی آنرا خراب کرد، و بت آنرا شکست. (فرهنگ فارسی معین) :
محمود سومنات گشای صنم شکن
از غرو سی گزی بسنان زره گذار.
سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 81).
سومنات ظلم را محمودوار
برق زد تا ابرسان آمد برزم.
خاقانی.
بتی دیدم از عاج در سومنات
مرصع چو در جاهلیت منات.
سعدی
لغت نامه دهخدا
دارچینی. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قساموئی و قسامویس و قساموس شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
قیوم بودن. قائم بالذات بودن. (فرهنگ فارسی معین) : هرچه در عقل محال است، اﷲ بر آن قادر بر کمال است و در قدرت بی احتیال است، و در قیومیت بی گشتن حال است. (فرهنگ فارسی معین از کشف الاسرار ج 2 ص 507)
لغت نامه دهخدا
(رَمی یا)
عادتها و قاعده ها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ سَلْ لَ می یا)
جمع واژۀ مسلمیه. چیزهای مسلم و محقق و مبرهن. (ناظم الاطباء). مسلمات، (اصطلاح منطق) مسلمیات یا مسلمات آن مقدمه هائی بود که چون خصم تسلیم کند بر وی به کار داری خواهی حق یا مشهور یا مقبول باش و خواهی مباش. (دانشنامه بخش منطق ص 124 از فرهنگ علوم عقلی). و رجوع به مسلمات شود، بخشودگیهای مالیاتی: به همین دستور اگر اقطاع و سیورغال ومسلمیات و معافیات و مدد معاش و پروانه جات حسابی که صادر گردد عمل مینمایند... (تذکره الملوک ص 44). ازانعام امراء و جمعی که ملازم نباشند و سیورغالات و معافی و مواجب و مسلمیات و حق السعی عمال هفتصدوچهارده دینار. (تذکره الملوک ص 52). و رجوع به مسلمی شود
لغت نامه دهخدا
چون قیومی درتازی نیامده خودایستایی خود پایابی قیوم بودن قائم بالذات بودن: هر چه در عقل محالست الله بر آن قادر بر کمالست و در قدرت بی احتیالست و در قیمومیت بی گشتن حالست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوسیات
تصویر سوسیات
شپشگیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرامیات
تصویر قرامیات
تیره تیمرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمیات
تصویر سمیات
مونث سمی زهر آلود، جمع سمیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسلمیات
تصویر مسلمیات
جمع مسلمیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قومیت
تصویر قومیت
زانیچ خوهی میهن دوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بومیات
تصویر بومیات
بوفیان تیره چغدها
فرهنگ لغت هوشیار
باژ خراج (پارسی است) برخی واژه نامه ها به ریشه پهلوی آن ننگریسته اند، جمع رسوم حقوق و عوارض، آنچه از محصول برای پرداخت مزد ماموران محلی مانند کدخدا و دشتبان و حمامی و آهنگر و نجار و غیره کسر میگردد. یا کارخانه رسومات کارخانه مشروب سازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوطیات
تصویر سوطیات
تاژک ها
فرهنگ لغت هوشیار
((قُ یَّ))
اشتراک گروهی از مردم در تاریخ و زبان و آداب و رسوم که عامل پیوند و اتحاد بین آنان است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قیومیت
تصویر قیومیت
سرپرستی
فرهنگ واژه فارسی سره
حقوق، عوارض، خمخانه، میخانه، میکده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از قومیت
تصویر قومیت
Ethnicity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قومیت
تصویر قومیت
ethnie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قومیت
تصویر قومیت
etnia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قومیت
تصویر قومیت
этничность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قومیت
تصویر قومیت
Ethnizität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قومیت
تصویر قومیت
etniczność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قومیت
تصویر قومیت
етнічність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قومیت
تصویر قومیت
etnia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قومیت
تصویر قومیت
etnia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قومیت
تصویر قومیت
etniciteit
دیکشنری فارسی به هلندی