جدول جو
جدول جو

معنی قسعیطس - جستجوی لغت در جدول جو

قسعیطس
طین ارمنی است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قسیس
تصویر قسیس
مرد روحانی مسیحی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قسطس
تصویر قسطس
قسط، ریشۀ گیاهی بی ساقه با برگ های پهن و ضخیم، با رنگی مایل به زرد و طعم شیرین که در طب به کاربرد دارد، کوشنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیطس
تصویر قیطس
از صورت های فلکی نیمکرۀ جنوبی
فرهنگ فارسی عمید
(قُ عَ)
شرابی است عرب را. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
موضعی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ سَ)
نام جد عبدالله بن یعقوب محدث است. (منتهی الارب). یکی از ویژگی های بارز محدثان، دقت در نقل حدیث همراه با بررسی دقیق زنجیره راویان بود. آنان با استفاده از فنون پیشرفته نقد حدیث، توانستند روایات صحیح را از میان انبوهی از احادیث جعلی یا ضعیف جدا کنند. محدث کسی بود که با بررسی دقیق سند (اسناد روایت)، متن حدیث، و تطبیق آن با منابع دیگر، به راستی آزمایی سنت پیامبر اسلام می پرداخت و آن را حفظ می کرد.
لغت نامه دهخدا
(قِسْ سی)
کشیش. مهتر ترسایان و دانشمند آنها. (منتهی الارب). رتبه ای است بعد ازاسقف و قبل از شماس. قس ّ. (اقرب الموارد). رجوع به قس ّ شود. ج، قسیسون (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، قساوسه. و در این جمع چون سین ها بسیار شدند یکی از آنها را به واو بدل کردند. (منتهی الارب) :
سکوبا و قسیس و رهبان روم
همه سوگواران آن مرز و بوم.
فردوسی.
چو زنار قسیس شد سوخته
چلیپای مطران برافروخته.
فردوسی.
کشیشان را کشش بینی و کوشش
به تعلیم چو من قسیس دانا.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(قَ)
راست استخوان. گویند: رجل قسیطالرّجل، مرد راست استخوان پای. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ طُ)
کست. دوائی است که آن را قسط میگویند، و آن چند نوع میباشد، نوع اول عربی است و آن را قسط بحری خوانند و آن سفید میباشد، و دیگری قسط هندی و آن سیاه میباشد، تلخ است و قسط مرهمان است، و نوع دیگر قسط رومی است و آن سفید و شیرین میشود، و نوع دیگر هم هست که آن سیاه رنگ است و بوی صبر از آن می آید. بهترین آن سفید و فربه و تازه باشد بعد از آن سیاه و سبک و هندی، گرم و خشک است در چهارم و سیم و فایدۀ آن بسیار است. اگر یک درم با شراب افسنتین بخورند گزندگی افعی و عقرب و مجموع گزندگان را نافع است. (برهان). رجوع به قسط شود
لغت نامه دهخدا
(قَ طِ)
نام یکی از صور فلکی که بشکل نهنگ است. (ناظم الاطباء). نام صورتی از صور فلکیه از ناحیت جنوبی و آن را بر مثال ماهی وال توهم کرده اند که او را دو دست بود دنبال همچون مرغی و آن بیست ودو کوکب است. (جهان دانش)
لغت نامه دهخدا
(قَ طِ)
قیطوس. قاطوس. عاطوس. غاطوس. (فرهنگ فارسی معین). نام درختی است که آن را به فارسی مورد و به عربی آس گویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دردی می. (اقرب الموارد) (آنندراج) (مهذب الاسماء) ، بوی خوش از می واز هر چیزی، بوی تند، درخت بان، روغن خردل و تندی بوی خردل و حدت آن. (از اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ عَ طَ)
انثی الحجل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
حنین بن اسحاق گوید لحیهالتیس است. (تحفۀ حکیم مؤمن). سوسن بری است ابیض. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
پیوسته. (منتهی الارب) : سیر قسقیس، سیر پیوسته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
قوبیطوس. کمافیطوس. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جمع واژۀ قسطاس. رجوع به قسطاس شود
لغت نامه دهخدا
(قِ)
زنگار باشد و آن معروف است، کانی و عملی هر دو میباشد و بهترین آن کانی است و در مرهم ها به کار برند. (برهان). زنجار. (تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به قسیطویس شود
لغت نامه دهخدا
(قَ طُ)
عقل، فهم، ذهن، رای. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سعیط
تصویر سعیط
درد لردمی، بوی تند، روغن گربگو (بان)، روغن سپندان، بوی سپندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرنیطس
تصویر قرنیطس
عقل فهم هوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسیس
تصویر قسیس
کشیش، مهتر ترسایان و دانشمند آنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیطس
تصویر قیطس
یونانی تازی گشته آس از گیاهان، نهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسیطوس
تصویر قسیطوس
جمع قسیس، ازسریانی کشیشان یونانی زنگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسطس
تصویر قسطس
قسط بنگرید به قسط قسط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیطس
تصویر قیطس
((قَ طَ))
نام یکی از صور فلکی که به شکل نهنگ است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قسیس
تصویر قسیس
((قِ سُِ))
کشیش، مهتر ترسایان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرنیطس
تصویر قرنیطس
((قَ طُ))
عقل، فهم، هوش
فرهنگ فارسی معین