جدول جو
جدول جو

معنی قسطیلیه - جستجوی لغت در جدول جو

قسطیلیه
ناحیه ای است در افریقا و از جمله آبادیهای این ناحیه است. توزر و حمه و نفطه از شهرهای آن، و شهر توزر مرکز آن است. (معجم البلدان). شهری است. (منتهی الارب). شهری در اندلس دارای باغهای بسیار و جویهای روان مانند دمشق. (قاموس الاعلام ترکی) (معجم البلدان). ایالت قسطله. (ناظم الاطباء). رجوع به قسطله شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قُ طَ لَ)
سر نره یا نره. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و این لغتی است در قسطبینه. (منتهی الارب). رجوع به قسطبینه شود
لغت نامه دهخدا
(قَ می یا)
شهری است در افریقا و پیرامون آن را نیزارها و کشتزارها احاطه کرده اند و عرب آفریقا تا آن حدود به دنبال آب و علف احشام خود روند. ابوعبید بکری گوید: از قیروان به مجانه واز آنجا به شهر ینجس و از ینجس به قسنطینیه روندو قسنطینیه شهری است قدیمی و بزرگ و باجمعیت و دارای برج و بارو که استحکامات آن را در جای دیگر آن حدود سراغ نتوان داشت. این شهر دارای سه نهر بزرگ است که بدان احاطه دارد و قابل کشتیرانی است. این نهرها ازمنابعی به نام اشقار سرچشمه گرفته اند و در خندقی عمیق و دور فرومیریزند. بر روی خندق سه پل بر روی یکدیگر ساخته شده و از روی آن عبور میکنند و به شهر وارد میشوند و از آن بالا آب در ته خندق چون ستارۀ کوچکی نمایان است. (معجم البلدان). رجوع به قسنطینه شود
لغت نامه دهخدا
(قِسْ سی سی یَ)
درجه یا حالت قسیس. (المنجد). رجوع به قسوسه شود
لغت نامه دهخدا
(قِ)
شهری است بر ساحل جزیره سیسیل، و آن را قطانیه نیز گویند، و آن شهری است بزرگ در دامنۀ جبل النار و به شهر فیل مشهور است. ابنیۀ قدیمه و آثار عجیبه و کتیبه ها دارد که با سنگ مرمر مفروش است و بعضی از سنگها به صورت فیلی کنده شده و بدین جهت آن را شهر فیل گویند. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ طَلْ لی ی)
نسبت است به قسطله. (معجم البلدان). رجوع به قسطله شود
لغت نامه دهخدا
(قَ طَ)
نسبت است به قسطل. (اللباب). رجوع به قسطل شود
لغت نامه دهخدا
(قَ طَ)
حسن بن علی ازدی، مکنی به ابوعبدالغنی. از راویان است. وی از مالک و راویان ثقۀ دیگرروایت کند و در احادیث آنان وضع نماید. (اللباب). روات در تاریخ اسلام، تنها به افرادی اطلاق نمی شود که به نقل احادیث پرداخته اند بلکه این افراد در زمینه تأثیرگذاری بر رشد و گسترش علم حدیث نیز نقش کلیدی داشته اند. آنان با سفر به مناطق مختلف و ملاقات با راویان دیگر، به طور گسترده ای تلاش کردند تا احادیث صحیح را گردآوری کنند و آن ها را به دقت به نسل های بعدی منتقل نمایند. در این فرآیند، روات به نگهبانان اصلی سنت نبوی تبدیل شدند.
احمد بن محمد بن دراج، مکنی به ابوعمر. از ادیبان است. وی کاتب انشاء ابن ابی عامر و از شاعران است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ طَ لَ)
قسطله الجمل، آواز شتر که از گلو برآرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). هدیر شتر. (اقرب الموارد). قسطله النهر، آواز نرم جوی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ طَ)
شهری است به اندلس. (منتهی الارب). در مراصد و معجم البلدان آمده است: قسطله به فتح اول و ثالث و تشدید لام، شهری است در اندلس و گروهی ازدانشمندان بدان منسوبند. (مراصد) (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ لَ)
پاره ای از گلیم و جز آن که بدان آب از چیزی برچینند و خودرا به وی خشک کنند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قسطانیه
تصویر قسطانیه
یونانی تازی گشته شابلوت از گیاهان شاه بلوط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنیلیه
تصویر قنیلیه
اسپانیایی تازی گشه بیدستر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطیله
تصویر قطیله
هوله این واژه راکه پارسی است به نادرست حوله نویسند
فرهنگ لغت هوشیار