جدول جو
جدول جو

معنی قسطورین - جستجوی لغت در جدول جو

قسطورین
(قَ)
جندبادستر باشد که به فارسی خزمیان نامند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قسطور و قسطوره و قسطوریون شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سورین
تصویر سورین
(پسرانه)
توانا، دلیر
فرهنگ نامهای ایرانی
فرقه ای از مسیحیان که برای مسیح دو جنبۀ الهی و انسانی قائل هستند و در عراق، ایران، لبنان و سوریه اقامت دارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قنطوریون
تصویر قنطوریون
گل گندم، گیاهی با ساقه های بلند، شاخه های بسیار، برگ های باریک، گل های سرمه ای رنگ و ریشۀ دراز، ستبر و سرخ رنگ که بیشتر در جاهای آفتابی، کوه ها، تل ها و کشتزارهای گندم می روید و میوۀ آن دارای اثر مسهلی است، کریون
فرهنگ فارسی عمید
نام گیاهی است و در جاهای سردسیری روید، و رومیان این گیاه را ’ناطرفیقی’ و نیز ’رسوارنیا’ نامند. دارای ساقی است نازک به درازی یک ذراع یا بیشتر و برگهائی دراز و نرم و در شکل شبیه به برگ درخت بلوط براق و خوشبو و بیشتر برگ آن را در ادویه به کار برند. رجوع به مفردات ابن بیطار و تذکرۀ ضریر انطاکی شود
لغت نامه دهخدا
(قَ طَ ری ی)
تن دار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جسیم. (اقرب الموارد) ، مرد نقاد دانا. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). جهبذ. (مهذب الاسماء) ، جداکننده سره و نبهره. (منتهی الارب). منتقدالدراهم. (اقرب الموارد). ج، قساطره. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). کسی که درهم و دینار را نقد کند. (ناظم الاطباء). صیرفی. صراف
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جندبادستر است. (فهرست مخزن الادویه). و آن را به فارسی خزمیان نامند. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به قسطوره و قسطورین و قسطوریوس و قسطوریون شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
نباتی است که بالفعل مفقود است، ساقش مربع و زیاده بر ذرعی وبرگش دراز و به شکل بلوط و از ساق میروید و خشبوی و برگهای اسفل بزرگتر و از اعلی کوچکتر و گلش زرد و دربوی شبیه به صعتر و تخمش در انتهاء ساق مجتمع و بیخش باریک و شبیه به خربق و مستعمل از آن برگ و بیخ است. در سیم گرم و خشک و شرب او قبل از سموم و بعد ازآن رافع مضرت او و از مجرباب شمرده اند و مدرّ بول و مسهل و هاضم و جهت درد سپرز و ضعف جگر و صرع و جنون و قرحۀ ریه و عصارۀ او جهت درد گوش و درد دندان و طبیخ غلاف ثمر او را جهت قی مفرط مجرب دانسته اند. (تحفۀ حکیم مؤمن) ، جندبیدستر است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به قسطوره و قسطوریون شود
لغت نامه دهخدا
(قَ یَ)
دژی است از توابع حلب. (از منتهی الارب). قلعه ای است در روج از توابع حلب. ابوعلی حسن بن علی بن ملهم عقیلی در اینجا فرودآمد و آن را ویران ساخت. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین واقع در 40 هزارگزی باختر معلم کلایه و 51 هزارگزی راه شوسه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 221 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و فندق و زغال اخته. شغل اهالی زراعت و مکاری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی است به ری، (منتهی الارب)، دیهی است از دیه های ری، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُ)
ترسایی. (برهان قاطع) (آنندراج) ، منسوب به نسطور. پیرو فرقۀ نسطور. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). تابع نسطور. (اقرب الموارد). ج، نساطره:
خاصه همسایگان نسطوری
که مرا عیسی دوم خوانند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
جندبیدستر باشد که عوام آش بچه ها گویندش. (برهان). رجوع به قسطوریون شود
لغت نامه دهخدا
(اُ)
طایفه ای از ایل بچاقچی، از طوایف کرمان و بلوچستان. مرکب از 40 خانوار است. سردسیر، اسطور. گرمسیر، مزرج. یکی از قراء سیرجان میباشد. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 95)
لغت نامه دهخدا
(اَطْ وَ)
بصورت تثنیه، موضعی مستحکم و استوار به صنعاء. در روزگار سیف الاسلام طغتکین بن ایوب، مردی بنام عبدالله بن حزه زیادی بر این دژ مستولی گشت. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَطْ وَ رَ)
به صیغۀ تثنیه، دو ضلعی که در زیر ابط و در بالای اضلاع میباشند، یامرجع دو مرفق. (ناظم الاطباء). دو پهلو که در زیر دوابط و بالای اضلاع قرار دارد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ/ نُ ری یَ)
گروه پیرو نسطور. (ناظم الاطباء). گروهی از ترسا که در مذهب مخالفند باقی ترسایان راو ایشان اصحاب نسطورند که حکیمی بود در زمان مأمون و بروفق مذهب خود در انجیل تصرف کرده و قال اًن ّ الله واحد ذو اقانیم ثلاثه و هو بالرومیه نسطورس. (منتهی الارب) ، مذهب نسطور. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
شهری است به جزیره. (منتهی الارب). شهری است به الجزیره. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قُ طَ طی نی یَ)
نام شهری است مشهور از ملک روم به غایت عظیم به نام بانی آن شهر که پسر هرقل پادشاه روم باشد. و آن را قسطنطنیه نیز گویند. (برهان) :
به قسطنطنیه فزون زین سپاه
ندارم که دارند کشور نگاه.
فردوسی.
به قسطنطین برند از نوک کلکم
حنوط و غالیه موتی و احیا.
خاقانی.
اگرنه بنده نوازی از آن طرف بودی
که زهره داشت که دیبا برد به قسطنطین ؟
سعدی.
رجوع شود به استانبول، و مجمل التواریخ ص 15، 60، 134، 135، 306، 445، 471، 473، 474، 481، 486، 487، 494 و القفطی و حبیب السیر چ سنگی ج 1 ص 171، 272، 288
لغت نامه دهخدا
(قَ)
قسطوره است که آش بچه ها باشد. (برهان). جندبادستر که به فارسی خزمیان نامند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قسطور و قسطوریوس شود
لغت نامه دهخدا
اثرج است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(یُ)
خصی الثعلب. ذوثلاثه ورقات. رجوع به ساطریون شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جندبادستر است که به فارسی خزمیان نامند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قسطوریون و قسطور و قسطوره شود
جندبیدستر است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به قسطون و قسطور شود
لغت نامه دهخدا
به یونانی سمک است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به فسطرن شود
لغت نامه دهخدا
(قُ طَ طی)
نام کتابی است که لوقای حکیم در کیش آتش پرستی تصنیف کرده بود. و در جای دیگر به جای لوقا، ابوالقاسم نوشته بود، واﷲاعلم. (از برهان). معین در حاشیۀ برهان آرد: چنین کتابی درفهرستهای کتب نیامده، و این معنی را از تخلیط مفهوم قسطا استخراج کرده اند. (از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(قُ طَ طی)
نخستین امپراطور رومی مسیحی و بنیادگذار قسطنطنیه (استانبول) است (274- 337 میلادی). وی در نیسوس (نیش، در یوگسلاوی) به دنیا آمد. پدرش کونستانتینوس امپراطور و مادرش هیلانه از نژاد آرامی سوریه بود. هنگامی که پدرش در شهر یوک در انگلستان به سال 406 م. بدرود زندگی گفت قسطنطین در ارتش به کفایت و دلاوری ممتاز بود و ازاینرو او را برای جانشینی پدر دعوت کردند و گردنکشان دیگر به حکومت او بر بریتانیا و فرانسه اعتراف کردند ولی مکسنتیوس امپراطور شریک در روم به جنگ با فرانسه کمر بست و در کنار پل ملفیان نزدیک روما قسطنطین غلبه کرد و یگانه امپراطور مغرب زمین گردید. گویند وی در این جنگ بر فراز خورشید صلیبی را مشاهده کرد به این عبارت: ’با این علامت پیروز میشوی’. او به سال 313 میلادی بخشنامه ای صادر کرد و مذهب مسیح را در سراسر کشور خود مباح ساخت و در سال بعد اسقف های غرب را به انجمن ارلس خواند. در سال 323 میلادی لیسینیوس امپراطور شرق شکست خورد و قسطنطین امپراطور بزرگ و یگانه جهان روم گردید. وی قدرت امپراطور را گسترش داد و قانونی وضع کرد که کشاورزان و کارگران را به نوعی از رژیم طبقاتی به هم مربوط میسازد. وی کلیسا را به دولت پیوند داد و ریاست نخستین انجمن کلیسائی را به عهده گرفت (انجمن نیقیا به سال 325 میلادی) و در همان مجمع قانون ایمان نیقی را اعلان کرد. و به سال 330م. پایتخت را به ده بیزنطیوم در کنار بوسفور منتقل ساخت و آن را وسعت و آبادی داد و به نام قسطنطنیه خواند. وی در سالهای آخر زندگانی خود برای دفاع از حدود فرات به پا خاست و با ایرانیان روبه رو شد و در نیکومیدیا بدرود زندگی گفت. (از الموسوعه العربیه). قسطنطین اول ملقب به کبیر
لغت نامه دهخدا
قسطوریون. جندبادستر است. (اختیارات بدیعی). رجوع به مفردات ابن بیطار، و قسطوریون در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
دوایی است و آن دو قسم میباشد: کبیر و صغیر. کبیر آن را قنطوریون غلیظ خوانند. برگ آن ببرگ گردکان و بارش به خسکدانه ماند و صغیر آن را قنطوریون دقیق گویند. برگ آن ببرگ پودنۀ صحرایی میماند. اول را عریز الکبیر و دویم را عریز الصغیر خوانند (هردو بعین و رای بی نقطه). (برهان) (آنندراج). قنطوریون یا گل گندم گیاهی است از تیره مرکبان که جنس های بسیار دارد و ریشه های تمام آنها ضخیم و قوی است به قسمی که در مزارع گندم ممکن است موجب زحمت شود. ریشه های عموم آنها تلخ است و بر ضد تب به کار میرود. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 261 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قسطوره
تصویر قسطوره
جند بیدستر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسطوریه
تصویر نسطوریه
نستور گرایی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مسحور، جادوساران فریفتگان جمع مسحور درحالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته گل گندم از گیاهان گل گندم. یا قنطوریون صغیر. گیاهی است از تیره جنتیانا (یکی از تیره های شبیه به زیتونیان) که دو ساله و دارای ساقه چهار گوش و بارتفاع 20 تا 60 سانتیمتر است. در قسمت انتهایی ساقه منشعب به تقسیمات دوتایی است. این گیاه به حالت خودرو در تمام نقاط اروپا و نواحی بحرالرومی و آمریکا می روید و در برخی نقاط نیز کشت می شود و رنگ برگهایش سبز مایل بزرد است. گلهای آن گلی رنگ زیبا و در انتهای ساقه قرار دارند و در ماههای تیر و امرداد ظاهر می شوند. میوه اش کپسول و دراز و معمولا از جام و کاسه گل پوشیده شده است. کلیه قسمتهای هوایی این گیاه در طبابت مورد استعمال دارد و از انساج آن یک گلوکزید تلخ به نام اریتوروزید یا اریتورین می گیرند. سرشاخه های گلدار این گیاه به صورت دم کرده 10 در هزار اشتها آور و مقوی و ملین و نیز به عنوان تب بر در طب عوام مصرف می شود قنطریون صغیر قناطاریون صغیر طرطر مره الحنش مراره الحنش فصه الحیه کوچوک قناطاریون قنطوریون عطری. توضیح قنطوریون صغیر از تیره قنطوریون معمولی نیست چون قنطریون معمولی از تیره مرکبان است. یا قنطوریون عطری. قنطوریون صغیر. یا قنطوریون غلیظ. قنطوریون کبیر. یا قنطوریون کبیر. گیاهی است از تیره مرکبان که پایا است و ارتفاعش بین یک تا 5، 1 متر است. اعضای این گیاه در طب عوام به عنوان اشتها آور و مقوی مصرف می شود. ریشه اش تلخ مزه ولی معطر است. این گیاه در حقیقت یکی از قنطوریون معمولی (گل گندم) است قنطریون کبیر عرطب لوفای کبیر طوماغا قنطوریون غلیظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساطورین
تصویر ساطورین
لاتینی تازی گشته جرموج (ثعلب) سگ انگور از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسطوری
تصویر نسطوری
نستوری ترسایی منسوب به نسطور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسطوریون
تصویر قسطوریون
جندبیدستر
فرهنگ لغت هوشیار