کست. دوائی است که آن را قسط میگویند، و آن چند نوع میباشد، نوع اول عربی است و آن را قسط بحری خوانند و آن سفید میباشد، و دیگری قسط هندی و آن سیاه میباشد، تلخ است و قسط مرهمان است، و نوع دیگر قسط رومی است و آن سفید و شیرین میشود، و نوع دیگر هم هست که آن سیاه رنگ است و بوی صبر از آن می آید. بهترین آن سفید و فربه و تازه باشد بعد از آن سیاه و سبک و هندی، گرم و خشک است در چهارم و سیم و فایدۀ آن بسیار است. اگر یک درم با شراب افسنتین بخورند گزندگی افعی و عقرب و مجموع گزندگان را نافع است. (برهان). رجوع به قسط شود
کست. دوائی است که آن را قسط میگویند، و آن چند نوع میباشد، نوع اول عربی است و آن را قسط بحری خوانند و آن سفید میباشد، و دیگری قسط هندی و آن سیاه میباشد، تلخ است و قسط مرهمان است، و نوع دیگر قسط رومی است و آن سفید و شیرین میشود، و نوع دیگر هم هست که آن سیاه رنگ است و بوی صبر از آن می آید. بهترین آن سفید و فربه و تازه باشد بعد از آن سیاه و سبک و هندی، گرم و خشک است در چهارم و سیُم و فایدۀ آن بسیار است. اگر یک درم با شراب افسنتین بخورند گزندگی افعی و عقرب و مجموع گزندگان را نافع است. (برهان). رجوع به قُسط شود
ترازو. (برهان). ترازوی بزرگ. (مهذب الاسماء). قسطاس در همه معانی آن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قسطاس شود: به قسطاسی بسنجم راز موبد که جوسنگش بود قسطای لوقا. خاقانی
ترازو. (برهان). ترازوی بزرگ. (مهذب الاسماء). قِسطاس در همه معانی آن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قِسطاس شود: به قسطاسی بسنجم راز موبد که جوسنگش بود قسطای لوقا. خاقانی
میزان. (اقرب الموارد). کپان و ترازو. (منتهی الارب) (برهان) ، راست تر ترازوها. (منتهی الارب). اقوم الموازین. (اقرب الموارد) ، ترازوی عدل، هر ترازو که باشد. (منتهی الارب). میزان العدل ای ّ میزان کان. (اقرب الموارد) : و زنوا بالقسطاس المستقیم. (قرآن 35/17). برخی گویند این کلمه عربی و مأخوذ از قسطبه معنی عدل است و گروهی آن را رومی معرب دانند. (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قسطاس شود
میزان. (اقرب الموارد). کپان و ترازو. (منتهی الارب) (برهان) ، راست تر ترازوها. (منتهی الارب). اقوم الموازین. (اقرب الموارد) ، ترازوی عدل، هر ترازو که باشد. (منتهی الارب). میزان العدل ای ّ میزان کان. (اقرب الموارد) : و زنوا بالقسطاس المستقیم. (قرآن 35/17). برخی گویند این کلمه عربی و مأخوذ از قسطبه معنی عدل است و گروهی آن را رومی معرب دانند. (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قُسطاس شود
نقاد دانا. (منتهی الارب). دانا و دوربین. (ناظم الاطباء). جهبذ. قسطار. (اقرب الموارد). رجوع به قسطار و قسطری شود، بعضی قسطل به معنی غبار را قسطر گویند و جمع آن را قساطر. (اقرب الموارد). رجوع به قسطل شود
نقاد دانا. (منتهی الارب). دانا و دوربین. (ناظم الاطباء). جهبذ. قسطار. (اقرب الموارد). رجوع به قسطار و قسطری شود، بعضی قسطل به معنی غبار را قسطر گویند و جمع آن را قساطر. (اقرب الموارد). رجوع به قسطل شود
ابن لوقا بعلبکی. فیلسوف و ریاضی دان رومی الاصل است. وی در زبان یونانی با فصاحت سخن میگفت و عربی را نیکو میدانست و بسیاری از کتابهای قدیمی را ترجمه کرد و به تألیفات چندی پرداخت از جمله: 1- الفلاحه الیونانیه، چاپ شده. 2- ثلاث مقالات فی رفع الاجسام الثقیله، چاپ شده. 3- المرایا المحرقه. 4- الاوزان و المکاییل. 5- الفصل بین الروح و النفس، خطی. 6- الفردوس، فی التاریخ. 7- العمل بالکره الفلکیه، خطی، یا این همان کتاب ’الاکر’ خطی است که آن را از تاوذیوس ترجمه کرده و ثابت بن قره آن را اصلاح و تحریر نموده است. 8- المطالع، خطی، و آن را از انسقلاوس نقل کرده است و کندی آن را اصلاح و تحریر کرده است. 9- رسالۀ ذات الکرسی الافاقی، خطی، درباره فلک. 10- رساله فی اختلاف الناس فی سیرهم و اخلاقهم، خطی. 11- رساله فی تدبیر الابدان فی السفر، خطی. 12- البلغم و علله، خطی. 13- رساله فی علل الشعر، خطی. 14- العمل بالاسطرلاب، خطی. 15- هیاءهالافلاک، خطی. وی در زمان مقتدربالله عباسی بود و در ارمینیه به سال 300 هجری قمری وفات یافت. (طبقات الاطباء ج 1 ص 244) (اخبار الحکماء ص 173) (جوله فی دور الکتب الامیرکیه ص 93 و 94) (هدیه العارفین ج 1 ص 835) (خزائن الاوقاف ص 331) (مختصرالدول ص 259) (اعلام زرکلی چ 2 ص 40 و 41). قسطا نام پسر لوقا است و ایشان دوحکیم بودند در یونان و او کتابی در دین آتش پرستی به نام پدر خود تصنیف کرده بود، و بعضی گویند قسطا نام کتابی است که لوقا تصنیف کرده بود. (برهان). وی در زمان مأمون عباسی میزیست و زبان عربی و یونانی نیک میدانست، از جمله کتبی که او واسطۀ ترجمه آن از یونانی بوده مجسطی و دیگری اقلیدوس الحکمه است. (فرهنگ شعوری). کتاب اکر که در زمان احمد بن معتصم بالله عباسی تا شکل خامس از مقالۀ سیم آن را ترجمه کرده و کتاب مساکن ثاودسیوس در طهران به سال 1304 هجری قمری چاپ سنگی شده است. کتابهای زیر را قاموس الاعلام ترکی از جمله تألیفات وی نام برده است: 1- کتاب فی اوجاع النقرس. 2- کتاب فی الروائح و عللها. 3- کتاب جامع فی الدخول الی علم الطب. 4- کتاب فی النبیذ و شربه فی الولایم. 5- کتاب فی الاسطقسات. 6- کتاب فی السحر. 7- کتاب فی العطش. 8- کتاب فی القوه و الضعف. 9- کتاب فی الاغذیه علی طریق القوانین الکلیه. 10- کتاب فی النبض و معرفه الحمّیات و ضروب البحرانات. 11- کتاب فی عله الموت فجاءه. 12- کتاب فی معرفه الخدر و انواعه وعلله و اسبابه و علاجه. 13- کتاب فی ایام البحران فی الامراض الحادّه. 14- کتاب فی الاخلاط الاربعه و ما تشترک فیه. 15- کتاب فی الکبد و خلقتها و ما یعرض فیها من الامراض. 16- رساله فی المروحه و اسباب الریح. 17-کتاب فی مراتب کتب الطیبه. 18- کتاب فی تدبیر الابدان فی سفر الحج. 19- کتاب فی دفع ضرر السموم. 20- کتاب فی المدخل الی علم الهندسه. 21- کتاب آداب الفلاسفه. 22- کتاب فی الفرق بین الحیوان الناطق و غیرالناطق. 23- کتاب فی تولد الشعر. 24- کتاب فی الفرق بین النفس و الروح. 25- کتاب فی الحیوان الناطق. 26- کتاب فی الجزء الذی لایتجزی. 27- کتاب فی حرکه الشریان. 28- کتاب فی النوم و الرؤیا. 29- کتاب فی العضو الرئیسی من البدن. 30- کتاب فی البلغم. 31- کتاب فی الدم. 32- کتاب فی المره الصفراء. 33- کتاب فی المره السوداء. 34- کتاب فی شکل الکره و الاسطوانه. 35- کتاب فی الهیاءه و ترکیب الافلاک. 36- کتاب فی حساب التلاقی علی جهه الجبر و المقابله. 37- کتاب فی العمل بالکره الکلیره النجومیه. 38- کتاب السیاسه. 39- کتاب المدخل الی المنطق. 40- شرح مذهب الیونانیین. 41- کتاب فی شکوک کتاب اقلیدس. 42- المدخل الی علم النجوم. (قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به عیون الانباء و فهرست ابن ندیم و تاریخ الحکماء القفطی شود: آن حرفهای خط کتاب او گوئی حروف دفتر قسطا شد. دقیقی. هر کسی چیزی همی گوید ز تیره رای خویش تا گمان آید که او قسطای بن لوقاستی. ناصرخسرو. به قسطاسی بسنجم رازموبد که جوسنگش بود قسطای لوقا. خاقانی
ابن لوقا بعلبکی. فیلسوف و ریاضی دان رومی الاصل است. وی در زبان یونانی با فصاحت سخن میگفت و عربی را نیکو میدانست و بسیاری از کتابهای قدیمی را ترجمه کرد و به تألیفات چندی پرداخت از جمله: 1- الفلاحه الیونانیه، چاپ شده. 2- ثلاث مقالات فی رفع الاجسام الثقیله، چاپ شده. 3- المرایا المحرقه. 4- الاوزان و المکاییل. 5- الفصل بین الروح و النفس، خطی. 6- الفردوس، فی التاریخ. 7- العمل بالکره الفلکیه، خطی، یا این همان کتاب ’الاکر’ خطی است که آن را از تاوذیوس ترجمه کرده و ثابت بن قره آن را اصلاح و تحریر نموده است. 8- المطالع، خطی، و آن را از انسقلاوس نقل کرده است و کندی آن را اصلاح و تحریر کرده است. 9- رسالۀ ذات الکرسی الافاقی، خطی، درباره فلک. 10- رساله فی اختلاف الناس فی سیرهم و اخلاقهم، خطی. 11- رساله فی تدبیر الابدان فی السفر، خطی. 12- البلغم و علله، خطی. 13- رساله فی علل الشعر، خطی. 14- العمل بالاسطرلاب، خطی. 15- هیاءهالافلاک، خطی. وی در زمان مقتدربالله عباسی بود و در ارمینیه به سال 300 هجری قمری وفات یافت. (طبقات الاطباء ج 1 ص 244) (اخبار الحکماء ص 173) (جوله فی دور الکتب الامیرکیه ص 93 و 94) (هدیه العارفین ج 1 ص 835) (خزائن الاوقاف ص 331) (مختصرالدول ص 259) (اعلام زرکلی چ 2 ص 40 و 41). قسطا نام پسر لوقا است و ایشان دوحکیم بودند در یونان و او کتابی در دین آتش پرستی به نام پدر خود تصنیف کرده بود، و بعضی گویند قسطا نام کتابی است که لوقا تصنیف کرده بود. (برهان). وی در زمان مأمون عباسی میزیست و زبان عربی و یونانی نیک میدانست، از جمله کتبی که او واسطۀ ترجمه آن از یونانی بوده مجسطی و دیگری اقلیدوس الحکمه است. (فرهنگ شعوری). کتاب اُکر که در زمان احمد بن معتصم بالله عباسی تا شکل خامس از مقالۀ سیُم آن را ترجمه کرده و کتاب مساکن ثاودسیوس در طهران به سال 1304 هجری قمری چاپ سنگی شده است. کتابهای زیر را قاموس الاعلام ترکی از جمله تألیفات وی نام برده است: 1- کتاب فی اوجاع النقرس. 2- کتاب فی الروائح و عللِها. 3- کتاب جامع فی الدخول الی علم الطب. 4- کتاب فی النبیذ و شربه فی الولایم. 5- کتاب فی الاسطقسات. 6- کتاب فی السحر. 7- کتاب فی العطش. 8- کتاب فی القوه و الضعف. 9- کتاب فی الاغذیه علی طریق القوانین الکلیه. 10- کتاب فی النبض و معرفه الحُمَّیات و ضروب البحرانات. 11- کتاب فی عله الموت فجاءه. 12- کتاب فی معرفه الخدر و انواعه وعلله و اسبابه و علاجه. 13- کتاب فی ایام البحران فی الامراض الحادّه. 14- کتاب فی الاخلاط الاربعه و ما تشترک فیه. 15- کتاب فی الکبد و خلقتها و ما یعرض فیها من الامراض. 16- رساله فی المروحه و اسباب الریح. 17-کتاب فی مراتب کتب الطیبه. 18- کتاب فی تدبیر الابدان فی سفر الحج. 19- کتاب فی دفع ضرر السموم. 20- کتاب فی المدخل الی علم الهندسه. 21- کتاب آداب الفلاسفه. 22- کتاب فی الفرق بین الحیوان الناطق و غیرالناطق. 23- کتاب فی تولد الشعر. 24- کتاب فی الفرق بین النفس و الروح. 25- کتاب فی الحیوان الناطق. 26- کتاب فی الجزء الذی لایتجزی. 27- کتاب فی حرکه الشریان. 28- کتاب فی النوم و الرؤیا. 29- کتاب فی العضو الرئیسی من البدن. 30- کتاب فی البلغم. 31- کتاب فی الدم. 32- کتاب فی المره الصفراء. 33- کتاب فی المره السوداء. 34- کتاب فی شکل الکره و الاسطوانه. 35- کتاب فی الهیاءه و ترکیب الافلاک. 36- کتاب فی حساب التلاقی علی جهه الجبر و المقابله. 37- کتاب فی العمل بالکره الکلیره النجومیه. 38- کتاب السیاسه. 39- کتاب المدخل الی المنطق. 40- شرح مذهب الیونانیین. 41- کتاب فی شکوک کتاب اقلیدس. 42- المدخل الی علم النجوم. (قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به عیون الانباء و فهرست ابن ندیم و تاریخ الحکماء القفطی شود: آن حرفهای خط کتاب او گوئی حروف دفتر قسطا شد. دقیقی. هر کسی چیزی همی گوید ز تیره رای خویش تا گمان آید که او قسطای بِن ْ لوقاستی. ناصرخسرو. به قسطاسی بسنجم رازموبد که جوسنگش بود قسطای لوقا. خاقانی
نام یکی از صور فلکی که بشکل نهنگ است. (ناظم الاطباء). نام صورتی از صور فلکیه از ناحیت جنوبی و آن را بر مثال ماهی وال توهم کرده اند که او را دو دست بود دنبال همچون مرغی و آن بیست ودو کوکب است. (جهان دانش)
نام یکی از صور فلکی که بشکل نهنگ است. (ناظم الاطباء). نام صورتی از صور فلکیه از ناحیت جنوبی و آن را بر مثال ماهی وال توهم کرده اند که او را دو دست بود دنبال همچون مرغی و آن بیست ودو کوکب است. (جهان دانش)
غبار. (منتهی الارب). غبار ساطع. (اقرب الموارد). گرد لشکر. در فقه ثعالبی آمده که آن مخصوص به غباری است که در جنگ برمیخیزد. (اقرب الموارد). رجوع به قسطال و قسطلان و قسطول شود، به لغت شامی، جای جدا شدن آبها ازیکدیگر. (معجم البلدان) ، ام ّقسطل،بلا و سختی. (منتهی الارب). داهیه. (اقرب الموارد)
غبار. (منتهی الارب). غبار ساطع. (اقرب الموارد). گَرد لشکر. در فقه ثعالبی آمده که آن مخصوص به غباری است که در جنگ برمیخیزد. (اقرب الموارد). رجوع به قسطال و قسطلان و قسطول شود، به لغت شامی، جای جدا شدن آبها ازیکدیگر. (معجم البلدان) ، اُم ّقَسْطَل،بلا و سختی. (منتهی الارب). داهیه. (اقرب الموارد)
کشیش. مهتر ترسایان و دانشمند آنها. (منتهی الارب). رتبه ای است بعد ازاسقف و قبل از شماس. قس ّ. (اقرب الموارد). رجوع به قس ّ شود. ج، قسیسون (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، قساوسه. و در این جمع چون سین ها بسیار شدند یکی از آنها را به واو بدل کردند. (منتهی الارب) : سکوبا و قسیس و رهبان روم همه سوگواران آن مرز و بوم. فردوسی. چو زنار قسیس شد سوخته چلیپای مطران برافروخته. فردوسی. کشیشان را کشش بینی و کوشش به تعلیم چو من قسیس دانا. خاقانی
کشیش. مهتر ترسایان و دانشمند آنها. (منتهی الارب). رتبه ای است بعد ازاسقف و قبل از شماس. قُس ّ. (اقرب الموارد). رجوع به قُس ّ شود. ج، قسیسون (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، قساوسه. و در این جمع چون سین ها بسیار شدند یکی از آنها را به واو بدل کردند. (منتهی الارب) : سکوبا و قسیس و رهبان روم همه سوگواران آن مرز و بوم. فردوسی. چو زنار قسیس شد سوخته چلیپای مطران برافروخته. فردوسی. کشیشان را کشش بینی و کوشش به تعلیم چو من قسیس دانا. خاقانی