جدول جو
جدول جو

معنی قسطانیقی - جستجوی لغت در جدول جو

قسطانیقی
به لغت اهل سودان اسم بقلۀیمانیه است. (فهرست مخزن الادویه). به زبان مردم سواد بقلۀ یمانیه است. رجوع به مفردات ابن بیطار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

قاباطیقی، کف العقاب، (فهرست مخزن الادویه)، قاطاننقی، رجوع به قاطاننقی شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
بستان افروز. (ترجمه صیدنه). گلی است که آن را بستان افروز خوانند و بعضی گویند تخم بستان افروز است. (برهان) (آنندراج) (بحر الجواهر). بعضی گفته اند نباتیست برگ آن مانند برگ حماض با درشتی و سیاهی بیشتر از برگ حماض. و رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و تذکرۀ داود ضریر انطاکی شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
قاطانیقی. (فهرست مخزن الادویه). ظفرالنسر. (ترجمه ابن بیطار). کف - العقاب است. (فهرست مخزن الادویه) (ترجمه ابن بیطار). و آن نباتی است که برگ آن کوچک شبیه به برگ آس و زیتون میباشد و آن دوصنف است، صنفی ثمر آن شبیه به کرسنه و بیخ آن باریک مانند بیخ اذخر و شش و یا هفت سر دارد و چون خشک شود منحنی گردد. سر آن به سوی اسفل و در شکل شبیه به ناخنهای حدأۀ مرده و صنفی دیگر سر آن مانند سیبی کوچک و بیخ آن مانند تخم زیتون و برگ آن شبیه به برگ زیتون در رنگ و شکل و بزرگتر از آن و ثمر آن کوچک بقدر نخودی و سرخ و سوراخ. افعال و خواص آن: آشامیدن آن به شرط آنکه در حین آشامیدن بقصد محبوب و مادر او بیاشامند باعث محبت و تعشق است و در بلاد انطاکیه آن را مستعمل دارند در دوستی و گفته اند تعلیق آن مانع تعشق است. (مخزن الادویه). قاطانغی. (شعوری ج 2 ص 225)
لغت نامه دهخدا
شاه بلوط است که به عربی بلوطالملک نامند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قسطل و قسطنیل شود
لغت نامه دهخدا
(قُ نی ی)
نسبت است به قسطانه، و آن را کشتانه نیز خوانند. (اللباب). رجوع به قسطانه شود
لغت نامه دهخدا
(قُ نی ی)
قوس قزح. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قسطان و قسطانه شود
لغت نامه دهخدا
(قُ نی ی)
محمد بن مفضل بن عروه بن خالد بن زید بن زیاد بن میمون رازی. مولی علی بن ابی طالب (ع) و از راویان است. وی از محمد بن خالد بن حرمله عبدی و هدبه بن خالد و جز آنان روایت کند و از او حمزه بن عبدالله مالکی و محمد بن مخلد و ابوبکر شافعی و ابن ابی حاتم و جز ایشان روایت دارند. وی مردی راستگو بود. (اللباب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از برطانیقی
تصویر برطانیقی
یونانی بستان افروز از گیاهان بستان افروز بوستان افروز
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره مرکبان که از گیاهان دسته کاسنی بشمار می رود. جوشانده در ترکیب یک شربت طبی که محرک قوه باه است بکار می رود. این گیاه در مناطق بحر الرومی می روید و به جهت استفاده طبی از آن نیز کشت می شود هندنه زرقه هندبای آسمانگون ماوی هندبا فرنگ هندباچیچکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاطانتقی
تصویر قاطانتقی
یونانی تازی گشته کاسنی آسمانگون از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسطانیه
تصویر قسطانیه
یونانی تازی گشته شابلوت از گیاهان شاه بلوط
فرهنگ لغت هوشیار