جدول جو
جدول جو

معنی قساقس - جستجوی لغت در جدول جو

قساقس
(قُ قِ)
شیر بیشه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اسد. قسقس. (اقرب الموارد). رجوع به قسقس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کبر است. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(قَ قَ)
شیر بیشه. (منتهی الارب). اسد. (اقرب الموارد). قساقس. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
کوهی است از بنی نمیر. و گویند کوهی است از بنی اسد و در آنجا معدن آهن است و شمشیرهای قساسی بدانجا منسوب است. جریر گوید قساس به ضم قاف یا فتح آن معدن عقیق است در یمن. (معجم البلدان). کوهی است به دیار بنی نمیر. (منتهی الارب). نام کوهی است در یمن که آن را به عربی عقیق میگویند و معدن عقیق نیز آنجاست، و بعضی گویند قساس نام موضعی است در دیار (ارمینیه) و کان آهن آنجاست. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
کان آهن است به ارمینیه و شمشیرهای قساسیه بدان منسوب است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَسْ سا)
نمام. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
ابن ابی معدیکرب. شاعری است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
شتابنده شتاب رو، رهبررهنما، سختی، گرسنگی، سختی سرما، ریسمان، تیغ کند، شب تار، شیربیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسقس
تصویر قسقس
شیربیشه
فرهنگ لغت هوشیار
فردی از قوم قزاق، سرباز سواره نظام روسی (در عهد تزارها و اواخر قاجاریه)، سرباز ایرانی که تحت تعلیمات صاحبمنصبان روسی تربیت شده به لباس روسی ملبس بودند (اواخر قاجاریه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قساس
تصویر قساس
سخن چینی
فرهنگ لغت هوشیار