جدول جو
جدول جو

معنی قزلر - جستجوی لغت در جدول جو

قزلر
(قِ لَ)
دهی از بخش اترک شهرستان گنبدقابوس واقع در 33000 گزی شمال خاوری داشلی برون، و کنار رود خانه اترک نزدیک مرز ایران و شوروی. در حدود 20 خانوار ترکمن چادرنشین اطراف این آبادی ساکن هستند. شغل اهالی زراعت دیم و گله داری است. پاسگاه مرزبانی دارد. زمستان به اطراف ارتفاعات نازلی داغ میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قزل
تصویر قزل
سرخ، طلا، رنگ طلایی
فرهنگ فارسی عمید
(قُ لُ)
دهی از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد واقع در 45 هزارگزی شمال خاوری مشهد و 15 هزارگزی شمال خاوری تبادکان. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 61 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قُ بُ)
نرۀ سطبر دراز. (منتهی الارب). الذکر الطویل الضخم. (اقرب الموارد). رجوع به قزبری شود
لغت نامه دهخدا
(قِ زِ اَ مَ)
دهی از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 4500 گزی شمال خاوری مرزبانی کنار راه مرزبانی به دیزگران. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 180 تن. آب آن از چشمه های متعدد و قنات و محصول آن غلات آبی، دیمی، لبنیات، توتون، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است، و صنایع دستی زنان بافتن قالیچه های گلیم و جاجیم است. از مرزبانی و دیزگران اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
برجستن، لنگان رفتن. قزلان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قزلان شود
لغت نامه دهخدا
(قُ زُ)
دهی از دهستان چناران بخش حومه شهرستان مشهد و در 66 هزارگزی شمال باختری مشهد و 2 هزارگزی جنوب راه شوسۀ مشهد به قوچان. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 163 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات، چغندر، کنجد. شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قزل
تصویر قزل
رنگ طلائی، سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قزل
تصویر قزل
((قِ زِ))
سرخ، قرمز
فرهنگ فارسی معین
جزغاله
فرهنگ گویش مازندرانی