جدول جو
جدول جو

معنی قز - جستجوی لغت در جدول جو

قز
ابریشم خام، ابریشم نتابیده، ابریشم، تاری بسیار نازک و محکم که از باز کردن پیلۀ کرم ابریشم تهیه می شود و در صنایع نساجی و تهیۀ تار بعضی از سازهای موسیقی به کار می رود، دمسق، پناغ، بریشم، دمسه، حریر، سیلک، کناغ، کج، بهرامه
تصویری از قز
تصویر قز
فرهنگ فارسی عمید
قز
(رَ)
برجستن و ترنجیدن و در هم شدن و فراهم آمدن جهت برجستن. (منتهی الارب). وثوب و انقباض برای وثوب. (اقرب الموارد). فعل آن از باب ضرب و نصر است. (منتهی الارب) ، سر باززدن از چیزی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
قز
(قَ)
دهی از دهستان کراب بخش حومه شهرستان سبزوار واقع در 20 هزارگزی شمال باختری سبزوار و 10 هزارگزی خاورجادۀ عمومی سبزوار به نقاب. موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 1045 تن میباشد. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. دارای دبستان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
قز
(قِزز)
مرد نیک پاک از آلایش. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قزّ و قزّ شود
لغت نامه دهخدا
قز
معرب کژ ابریشم، جامه از ریسمان پیله پاک ماندن و دور ماندن از ریم و آلایش
فرهنگ لغت هوشیار
قز
((قَ زّ))
ابریشم
تصویری از قز
تصویر قز
فرهنگ فارسی معین
قز
قوز خمیدگی و برآمدگی ستون فقرات و پشت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قزح
تصویر قزح
ادویه، چاشنی، تخم پیاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قزاگند
تصویر قزاگند
جامه ای که با ابریشم خام آگنده شده باشد،
خفتان، نوعی جامۀ کژآگند که هنگام جنگ بر تن می کردند، کبر، گپر، گبر، تجفاف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قزغان
تصویر قزغان
قازغان، دیگ، پاتیل، غزغان، غازغان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قزاق
تصویر قزاق
قومی از تاتار که در قرن هفتم هجری مطیع چنگیز شدند، نام قدیم سربازان روس که کلاه پوست بزرگ و قبای بلند می پوشیدند، سرباز ایرانی که زیر نظر روس ها تعلیم داده می شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قزل
تصویر قزل
رنگ طلائی، سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قزقل
تصویر قزقل
ک غژغل ک زاغ کبود (گویش گیلکی) از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قزلقوش
تصویر قزلقوش
ترکی خشین ازمرغان شکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قزل ارسلان
تصویر قزل ارسلان
ترکی شیرسرخ سرخ شیر ازنام ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قزل اوزن
تصویر قزل اوزن
سپیدرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قزل آغاج
تصویر قزل آغاج
ترکی چلر چلهر آلاش
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی - پارسی تلاجی (گویش مازندرانی) سرخه کولی (گویش گیلکی) آسلاک کولی (گویش گیلکی) گونه ای ماهی. یک نوع ماهی که بدنش خالهای سرخ رنگ دارد و گوشتش هم لذیذ است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قزل گز
تصویر قزل گز
ترکی چلر چلهر آلاش
فرهنگ لغت هوشیار
یا سرخ سر، به طوایف مختلف ترک که با سلطان حیدر و مخصوصاً با پسر او شاه اسماعیل اول صفوی در ترویج شیعه و تحصیل سلطنت یاری کردند
فرهنگ لغت هوشیار
تازی ازترکی سرخ سری سرخ کلاهی سپاهیگری قزلباش بودن: غازیان قزلباش که به یکدیگر می رسیدند به جهت تعصب قزلباشیت و همکیشی در کشتن و بستن زیاده اهتمام نمی کردند
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی سرخاب غازه گلگونه، سرخک آبله سرخ ازبیماری ها سرخاب که زنان بر روی مالند غازه گلگونه، علتی است مانند آبله که از بدن کودکان خردسال برآید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قزلچه
تصویر قزلچه
ترکی سرخاب غازه گلگونه، سرخک آبله سرخ ازبیماری ها
فرهنگ لغت هوشیار
نروماده گونه ای دگمه قسمی قلاب نر و ماده فلزی است که بدو کنار گریبان و غیره دوزند تا هر وقت بخواهند قلاب را در حلقه بیندازند تا دو طرف لباس جفت شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قزم
تصویر قزم
مردم فرومایه، شتر هیچکاره
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی خشین ازمرغان شکاری آک نهادن نکوهش، کوته اندام مردم فرومایه، کوتاهی کوته اندام بی اندام زشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قزمله
تصویر قزمله
نره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قزمیت
تصویر قزمیت
نادرست نویسی غزمیت پارسی است بی ارزش
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته کاسپین کاسپیان نامی که نخستین گروه ظریایی سپیدپوست که به پهندشت ایران آمده اندبه این شهرکه دراززمانی زیستگاهشان بوده بخشیده اند
فرهنگ لغت هوشیار
کشوینی منسوب است به قزوین از مردم قزوین، جمع قزوانه (بسیاق عربی)، لهجه ایست ایرانی که مردم قزوین بدان تکلم کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قزوینی شدن
تصویر قزوینی شدن
کشوینی شدن درخشم آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قزی
تصویر قزی
پاژنامه (لقب)، پازنام زشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قزیعه
تصویر قزیعه
تارک موی تراشیدن موهای سرو برجای نهادن موی تارک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قزین
تصویر قزین
نادرست نویسی کژین کچین آنچه از کژ ابریشم کم بهافراهم آورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قزقره
تصویر قزقره
ک لرگ کوچی (گویش گیلکی) از گیاهان لرک
فرهنگ لغت هوشیار