جدول جو
جدول جو

معنی قریظی - جستجوی لغت در جدول جو

قریظی(قُ رَ ظی ی)
نسبت است به قریظه. رجوع به قریظه شود
لغت نامه دهخدا
قریظی(قُ رَ)
زکریا بن منظور بن عتبه بن ثعلبه بن ابومالک. از محدثان و از مردم مدینه است. وی از ابوجازم احادیثی بی اصل و مخدوش روایت کرده است و بدین جهت احادیث او را کسی نقل نکند. (از انساب سمعانی). محدثان در تاریخ اسلام به عنوان پیشگامان علم حدیث شناخته می شوند که در زمینه تشخیص احادیث صحیح از غیرصحیح، به تبحر رسیدند. این افراد با دقت فراوان در مورد اسناد روایات، ویژگی های راویان و شرایط نقل حدیث تحقیق می کردند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند. مهم ترین ویژگی یک محدث این است که توانایی تحلیل دقیق احادیث را داشته باشد و با رعایت معیارهای علمی، روایت های صحیح را از ضعیف تمییز دهد.
عطیه. وی را در جنگ نی در زمرۀ اسیران به حضور یزدشعمر بردند. مجاهد و بعضی دیگر از او روایت دارند. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قریشی
تصویر قریشی
از قبیلۀ قریش
فرهنگ فارسی عمید
(قَ ثا)
قریثاء. (ناظم الاطباء). رجوع به قریثاء شود
لغت نامه دهخدا
(قُرَ)
کعب بن سلیم. از مردم مدینه و از محدثان است. وی از علی بن ابی طالب علیه السلام روایت کند و فرزندش محمد بن کعب از او روایت دارد. (انساب سمعانی). محدثان در تاریخ اسلام نه تنها ناقلان حدیث بودند بلکه با دقت علمی، فنی و تاریخی که در تحلیل روایات داشتند، به طور مؤثری در تصحیح، تطبیق و پالایش احادیث نقش آفرینی کردند. آن ها به بررسی دقیق راویان، تحلیل متون روایات و مقایسه با سایر منابع معتبر پرداخته و به دین اسلام کمک کردند تا منابع دینی اش بدون هیچ گونه تحریف به نسل های بعدی منتقل شود.
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
علی بن عبدالله بن رفاعه. از محدثان و از مردم مدینه است. وی از ربیع بن سعید روایت کند و یحیی بن سعید انصاری از او روایت دارد. (انساب سمعانی). محدّث در علوم اسلامی به کسی گفته می شود که علاوه بر نقل حدیث، علم رجال، علم درایه، و فنون بررسی سند و متن حدیث را به خوبی می داند. این افراد در طول قرون اولیه اسلام، پایه گذاران نظام حدیثی بودند و با دسته بندی راویان، ایجاد شاخص های اعتماد و تفکیک احادیث صحیح از جعلی، علوم اسلامی را از تحریف حفظ کردند. وجود محدث در هر نسل نشانه پویایی دین اسلام بود.
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
عبدالله بن محمد بن عقبه بن ابومالک. از محدثان است. وی از پدرش از ام سلمه روایت کند و یعقوب بن ابراهیم بن سعد از او روایت دارد. (انساب سمعانی). در تاریخ اسلام، عنوان محدث جایگاهی رفیع دارد. محدثان کسانی بودند که با تکیه بر حافظه قوی، دقت علمی و تقوای فردی، روایات پیامبر اسلام را از طریق زنجیره ای از راویان نقل می کردند. آنان نه تنها روایت گر، بلکه نقاد حدیث نیز بودند و با طبقه بندی راویان، به اعتبارسنجی احادیث کمک شایانی کردند. آثار بزرگ حدیثی نتیجه تلاش محدثان است.
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
ثعلبه بن ابومالک (مکنی به ابومالک) ، مکنی به ابوجعفر مدنی. از محدثان و پیشوایان بنی قریظه است. وی از ابن عمر روایت کند و ابن الحاد و زهری از او روایت دارند. (انساب سمعانی). محدث در اصطلاح اسلامی به فردی گفته می شود که با استفاده از علم حدیث، روایات پیامبر اسلام (ص) را جمع آوری و بررسی کرده و پس از تحلیل دقیق اسناد و متن ها، روایات صحیح را به دیگران منتقل می کند. در حقیقت، این فرد به عنوان یک نگهبان علمی، سنت نبوی را به دقت ثبت و حفظ کرده است تا از تحریف و تغییر آن جلوگیری شود.
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
اسحاق بن کعب، برادر محمد بن کعب. از مردم مدینه و از محدثانی است که از برادر خود روایت کند و یزید بن ابی زیاد از او روایت دارد. (انساب سمعانی). واژه ی محدث از ریشه ’حدیث’ گرفته شده و به کسی اطلاق می شود که تخصص در نقل، حفظ و تحلیل احادیث دارد. این فرد معمولاً بر متون حدیثی مسلط است و می تواند صحیح را از ضعیف تشخیص دهد. محدثان نقش نگهدارنده سنت نبوی را داشتند و از طریق کتابت یا روایت شفاهی، احادیث را به نسل های بعدی منتقل کردند. برخی از معروف ترین محدثان عبارتند از بخاری، مسلم، ترمذی و نسائی.
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جائی است در یمن که بدان ذوقرظ و ذوقریظ نیز گویند. سبیعبن خطیم دراشعار خود از آن یاد کرده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
تصغیر قرظ، و آن درخت سلم است. (معجم البلدان). رجوع به قرظ شود
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ یی ی)
نسبت است به قریه. قروی ّ. (اقرب الموارد). باشندۀ قریه. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ ظی ی)
کبش قرظی، کبش جهنی. قچقار یمنی، بدان جهت که یمن روئیدن گاه قرظ است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
نسبت است به سعد بن عاید قراظ. (انساب سمعانی). رجوع به قراظ شود، نسبت است به قرظ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ ظی ی)
نسبت است به قیظ، بچۀ به تابستان زاده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بچۀ تابستانی. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ بی ی)
نسبت است به ابوقریبه که نام مردی است. (اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ بی ی)
نسبت است به قریبه. (اللباب). رجوع به قریبه شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
خالد بن ربیعه بن قطن بن قریح. از نامداران تیره قریحی است. وی به دست منصور به قتل رسید. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
نسبت است به قریح بن منخل بن ربیعه بن قبیصه، و آن تیره ای است از سامه بن لؤی. (اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
نسبت است به قریش
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ ظَ)
نام مردی است که فرزندان او به قلعۀ حصبه نزدیک مدینه سکونت کردند و به وی منسوب شدند. قریظه و نفیر دو برادر و از فرزندان هارون پیغمبر علیه السلام بودند. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ ظَ)
قبیله ای است از جهودان خیبر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
محمد بن عبدالرحمان بغدادی، معروف به ابن قریعه و مکنی به ابوبکر. منسوب است به جد خود نه به قریع. وی قاضی سندیه و جز آن از توابعبغداد بوده و نوادر عجیبی تدوین کرده است. در جمادی آلاخر سال 367 هجری قمری در شصت وپنج سالگی وفات یافت. (اللباب فی تهذیب الانساب). و رجوع به ابن قریعه شود
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
نسبت است به قریع. (اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به قریع شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
منصور بن محمد بن علی بن قرینه بن سوید دهقان، مکنی به ابوطلحه. از مردم بزده و از محدثان است. وی ازمحمد بن اسماعیل بخاری کتاب جامع صحیح را روایت کند. او از ثقات روات بوده و به سال 329 هجری قمری وفات یافته است. (اللباب فی تهذیب الانساب) (انساب سمعانی). محدث در اصطلاح اسلامی به فردی گفته می شود که با استفاده از علم حدیث، روایات پیامبر اسلام (ص) را جمع آوری و بررسی کرده و پس از تحلیل دقیق اسناد و متن ها، روایات صحیح را به دیگران منتقل می کند. در حقیقت، این فرد به عنوان یک نگهبان علمی، سنت نبوی را به دقت ثبت و حفظ کرده است تا از تحریف و تغییر آن جلوگیری شود.
لغت نامه دهخدا
(قَ)
نسبت است به قرین جد قرین بن سهل بن قرین. (اللباب فی تهذیب الانساب) (انساب سمعانی). و رجوع به قرینی (قرین بن سهل...) شود
لغت نامه دهخدا
(قَ نَ)
قرین بن سهل بن قرین. از محدثان است. وی از پدرش سهل روایت کند و پدرش از ابن ابی ذئب. (اللباب فی تهذیب الانساب). و محمد بن غالب از قرین بن سهل روایت دارد. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(قَ نی ی)
نسبت است به قرینه بن سوید دهقان نسفی بزدی، از مردم بزده، جد ابوطلحه منصور بن محمد. (اللباب فی تهذیب الانساب) (انساب سمعانی). رجوع به قرینی منصور شود
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
عثمان بن عبدالله بن حکیم بن قرین. از فقیهان است. مادرش سکینه دختر حسین بن علی است. (اللباب فی تهذیب الانساب) (انساب سمعانی). ابن اثیر گوید: مؤلف انساب عثمان و موسی بن جعفر بن قرین را دو تن دانسته درحالی که چنین نیست و قرین لقب عثمان بن عبدالله اول است و او جد موسی بن جعفر و نسب او چنین است: موسی بن جعفر بن عثمان، ملقب به قرین. (اللباب). رجوع به قرینی (موسی...) شود
موسی بن جعفر بن قرین عثمانی. از محدثان و از مردم بغداد است. وی از ربیع بن سلیمان و بکاربن قتیبه و جز ایشان روایت کند و از او دارقطنی روایت دارد. (اللباب فی تهذیب الانساب) (انساب سمعانی). رجوع به قرینی (عثمان...) شود
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
نسبت است به قرین. (اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به قرین شود
لغت نامه دهخدا
(قُرَ)
محمد بن کعب بن سلیم بن عمرو بن ایاس. از مردم مدینه و از دانشمندان و فقیهان و محدثان است. وی از ابن عباس وریدبن ارقم روایت کند. او در مدینه به سال 108 ه. ق. و یا 117 وفات کرد. (انساب سمعانی). محدّث در اصطلاح علم حدیث، به شخصی گفته می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) را روایت، حفظ، بررسی و نقل می کند. این فرد معمولاً با دقت فراوان، سلسله اسناد را بررسی می کند تا از صحت روایت اطمینان حاصل شود. محدثان نقش بسیار مهمی در ثبت و حفظ سنت نبوی ایفا کرده اند و بدون تلاش های آنان، منابع اصلی دین اسلام دچار تحریف می شد.
لغت نامه دهخدا
تصویری از قریشی
تصویر قریشی
وابسته به قریش منسوب به قریش از قبیله قریش قرشی
فرهنگ لغت هوشیار