روضه ها، مطالب و اشعاری که در سوگواری و عزاداری بالای منبر می خوانند، باغ ها، گلستان ها، گلزارها، سبزه زارها، مرغزارها، کنایه از قبور بزرگان دینی، بهشت ها، جمع واژۀ روضه
روضه ها، مطالب و اشعاری که در سوگواری و عزاداری بالای منبر می خوانند، باغ ها، گلستان ها، گلزارها، سبزه زارها، مرغزارها، کنایه از قبور بزرگان دینی، بهشت ها، جمعِ واژۀ روضه
همدانی (یا بروجردی)، میرزا محمدجعفر ازگویندگان و علمای ریاضی و موسیقی قرن سیزدهم هجری بود و بسال 1268 ه، ق، درگذشت، ابیات زیر از اوست: هرکه را پیشه کمال است و بضاعت هنر است غالب آن است که با ساده رخانش نظر است راستی هر که نداردسر سودای بتان بحقیقت حیوان است و به صورت بشر است، نهان اگر تو ز چشم امیدوار منی بدین خوشم که تو در خاطر فکار منی چنان به یاد تو مستغرقم که پنداری نشسته در بر و آسوده در کنار منی، (از مجمعالفصحا ج 2 ص 147)، رجوع به فرهنگ سخنوران شود ابن رضا بن احمد پاشابن محمد الصلح، متولد 1310 هجری قمری و مقتول 1370 هجری قمری از پیشوایان و رهبران و دانشمندان و مؤلفان نامی عرب بود و در استقلال لبنان سهمی بسزا داشت، رجوع به همان مأخذ شود
همدانی (یا بروجردی)، میرزا محمدجعفر ازگویندگان و علمای ریاضی و موسیقی قرن سیزدهم هجری بود و بسال 1268 هَ، ق، درگذشت، ابیات زیر از اوست: هرکه را پیشه کمال است و بضاعت هنر است غالب آن است که با ساده رخانش نظر است راستی هر که نداردسر سودای بتان بحقیقت حیوان است و به صورت بشر است، نهان اگر تو ز چشم امیدوار منی بدین خوشم که تو در خاطر فکار منی چنان به یاد تو مستغرقم که پنداری نشسته در بر و آسوده در کنار منی، (از مجمعالفصحا ج 2 ص 147)، رجوع به فرهنگ سخنوران شود ابن رضا بن احمد پاشابن محمد الصلح، متولد 1310 هجری قمری و مقتول 1370 هجری قمری از پیشوایان و رهبران و دانشمندان و مؤلفان نامی عرب بود و در استقلال لبنان سهمی بسزا داشت، رجوع به همان مأخذ شود
جمع واژۀ روضه، (دهار) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، جمع واژۀ روضه به معنی مرغزار، به تبدیل ’و’ به ’ی’ به جهت کسرۀ ماقبل، و فارسیان به معنی مفرد استعمال نمایند، مانند ملائک و مشایخ و عجایب و این از تصرفات فارسیان است، (آنندراج) (از غیاث اللغات)، رجوع به روضه شود، باغ و بوستان، (ناظم الاطباء) : اکنون در ریاض امن و ... می چرد، (کلیله و دمنه)، ز خشک آخور خذلان برست خاقانی که در ریاض محمد چرید کشت رضا، خاقانی (دیوان چ سجادی ص 14)، رعایای آن بقعه را در ریاض امن و جنان امان بداشت، (ترجمه تاریخ یمینی ص 396)، کشته ای خر کره ام را در ریاض که مبادت بسط هرگز انقباض، مولوی، پهلوی تن ضعیف بود پشت دل قوی صیدی که در ریاض ریاضت کند چرا، سعدی، در خزان هم گلش از باد نریزد صائب هر ریاضی که در او مرغ خوش الحانی هست، صائب (از آنندراج)، ز صد ریاض یکی چون ریاض کوی تو نیست نمی رسد به ریاض بهشت هیچ ریاض، آصفی (از آنندراج)، - رشک ریاض ارم، یعنی رشک باغ ارم، (ناظم الاطباء)، - ریاض النعیم، باغهای نعمت: در عجم از داد تست بیشه ریاض النعیم در عرب از یاد تست شوره حیاض النعم، خاقانی
جَمعِ واژۀ رَوضَه، (دهار) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، جَمعِ واژۀ روضه به معنی مرغزار، به تبدیل ’و’ به ’ی’ به جهت کسرۀ ماقبل، و فارسیان به معنی مفرد استعمال نمایند، مانند ملائک و مشایخ و عجایب و این از تصرفات فارسیان است، (آنندراج) (از غیاث اللغات)، رجوع به روضه شود، باغ و بوستان، (ناظم الاطباء) : اکنون در ریاض امن و ... می چرد، (کلیله و دمنه)، ز خشک آخور خذلان برست خاقانی که در ریاض محمد چرید کشت رضا، خاقانی (دیوان چ سجادی ص 14)، رعایای آن بقعه را در ریاض امن و جنان امان بداشت، (ترجمه تاریخ یمینی ص 396)، کشته ای خر کره ام را در ریاض که مبادت بسط هرگز انقباض، مولوی، پهلوی تن ضعیف بود پشت دل قوی صیدی که در ریاض ریاضت کند چرا، سعدی، در خزان هم گلش از باد نریزد صائب هر ریاضی که در او مرغ خوش الحانی هست، صائب (از آنندراج)، ز صد ریاض یکی چون ریاض کوی تو نیست نمی رسد به ریاض بهشت هیچ ریاض، آصفی (از آنندراج)، - رشک ریاض ارم، یعنی رشک باغ ارم، (ناظم الاطباء)، - ریاض النعیم، باغهای نعمت: در عجم از داد تست بیشه ریاض النعیم در عرب از یاد تست شوره حیاض النعم، خاقانی
موضعی است بنواحی بغداد. نصر گوید: موضعی است بین کوفه و شام که از آن به عین اباغ روند. گروهی از طایفۀ شیبان و کنده در آن سکونت دارند. عبیدالله بن حر در آن باره اشعاری دارد. گاه قیاس در بعض اشعار آمده است. (از معجم البلدان)
موضعی است بنواحی بغداد. نصر گوید: موضعی است بین کوفه و شام که از آن به عین اباغ روند. گروهی از طایفۀ شیبان و کنده در آن سکونت دارند. عبیدالله بن حر در آن باره اشعاری دارد. گاه قیاس در بعض اشعار آمده است. (از معجم البلدان)
ریاضت دادن و رام کردن اسب کره را، (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، رام کردن ستور، (تاج المصادر بیهقی)، مراوضه، (ناظم الاطباء)، رجوع به مراوضه شود
ریاضت دادن و رام کردن اسب کره را، (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، رام کردن ستور، (تاج المصادر بیهقی)، مراوضه، (ناظم الاطباء)، رجوع به مراوضه شود
یکی از منازل طی است. سکونی گوید: از وادی قری تا تیماء چهار شب و از تیماء تا قریات سه یا چهار شب مسافت است. وی گوید: قریات نام دومه و سکاکه و قاره است. (از معجم البلدان)
یکی از منازل طی است. سکونی گوید: از وادی قری تا تیماء چهار شب و از تیماء تا قریات سه یا چهار شب مسافت است. وی گوید: قریات نام دومه و سکاکه و قاره است. (از معجم البلدان)