جدول جو
جدول جو

معنی قرودر - جستجوی لغت در جدول جو

قرودر
(قَ)
دهی است از دهستان گاورود بخش کامیاران شهرستان سنندج واقع در 60000 گزی شمال خاور کامیاران و 9000 گزی شمال خاور امیرآباد. جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است. سکنه 318 تن. و آب آن از چشمه و محصولات آن غلات، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ)
آب خنک. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
ثبات و قرار ورزیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)، آرمیدن. (منتهی الارب)، خنک گردیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) .روشن چشم گردیدن. (ترجمان ترتیب عادل)، سپری شدن گریه، دیدن آنچه آرزوی دیدن آن را دارند. (منتهی الارب). گویند: قرّت عینه قروراً و قرهً (ق ر / ق ر ر) ، خنک گردید، سپری شد گریه، یا دید آنچه آرزوی آن داشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
جمع واژۀ قرد. (ترجمان ترتیب عادل) (منتهی الارب). به معنی کپی. (آنندراج). رجوع به قرد شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
شتر که از کنه دور کردن نرمد و آرام گیرد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان رابر بخش بافت از شهرستان سیرجان واقع در 40هزارگزی خاور بافت و شمال شصت پیچ جواران. منطقۀ کوهستانی و سردسیر و دارای 250 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین میشود و محصولات عمده آن غلات و حبوب، و شغل اهالی زراعت است. مزارع زمین انجیر، کشکوئیه و باغ شاه جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارودر
تصویر ارودر
فرانسوی فزسودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قروقر
تصویر قروقر
پارسی است غروغر آسمان غرمبه تندر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قروفر
تصویر قروفر
پارسی است غروفر خودآرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرور
تصویر قرور
آب خنک، اشک شادی ایستادگی، آرمیدن، خنک شدن چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرود
تصویر قرود
جمع قرد، کپیان جمع قرد بوزینگان کپیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قروقر
تصویر قروقر
((قَ رُّ قُ))
تندر، آسمان غرنبه
فرهنگ فارسی معین