شب گذشته، پریشب، برای مثال صبحدم بود که می شد به وثاق / چون پرندوش نه بیهش نه بهوش (انوری - ۸۶۴)، گویدت همی گرچه دراز است تو را عمر / بگذشته شمر یکسره چون دوش و پرندوش (ناصرخسرو - ۴۱۳)
شب گذشته، پریشب، برای مِثال صبحدم بود که می شد به وثاق / چون پرندوش نه بیهُش نه بهوش (انوری - ۸۶۴)، گویدت همی گرچه دراز است تو را عمر / بگذشته شمر یکسره چون دوش و پرندوش (ناصرخسرو - ۴۱۳)
گل هم دورودک. دهی است جزء دهستان لواسان کوچک بخش افجۀ شهرستان تهران، واقع در باختر متصل به بنجارکلا، مرکز بخش افجه، سر راه فرعی ناران به لشکرک. هوای آن سرد و دارای 309 تن سکنه است. آب آن از قنات و رود خانه کندرود ومحصول آن غلات، بنشن، مختصر میوه، اشجار و مختصر عسل و شغل اهالی زراعت است. بهداری، طبیب، پرستار، آبله کوب سیار و یک دبستان نیز دارد. مقبره ای به نام بدیعبهائی در این ده است که میگویند نامه آور بهاء بوده و به دستور ناصرالدین شاه به قتل رسیده و در این محل مدفون شده و فعلاً زیارتگاه بهائیان محسوب است. راه فرعی ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
گل هم دورودک. دهی است جزء دهستان لواسان کوچک بخش افجۀ شهرستان تهران، واقع در باختر متصل به بنجارکلا، مرکز بخش افجه، سر راه فرعی ناران به لشکرک. هوای آن سرد و دارای 309 تن سکنه است. آب آن از قنات و رود خانه کندرود ومحصول آن غلات، بنشن، مختصر میوه، اشجار و مختصر عسل و شغل اهالی زراعت است. بهداری، طبیب، پرستار، آبله کوب سیار و یک دبستان نیز دارد. مقبره ای به نام بدیعبهائی در این ده است که میگویند نامه آور بهاء بوده و به دستور ناصرالدین شاه به قتل رسیده و در این محل مدفون شده و فعلاً زیارتگاه بهائیان محسوب است. راه فرعی ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
ده کوچکی است از دهستان تمین بخش میرجاوۀ شهرستان زاهدان واقع در 19000 گزی جنوب باختری میرجاوه، کنار راه فرعی میرجاوه به خاش. سکنۀ آن 35 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان تمین بخش میرجاوۀ شهرستان زاهدان واقع در 19000 گزی جنوب باختری میرجاوه، کنار راه فرعی میرجاوه به خاش. سکنۀ آن 35 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
بمعنی پرندوار است که شب روز گذشته باشد یعنی پریشب چه شب گذشته را دوش میگویند و بعربی بارحهالاولی خوانندیعنی پیش از دوش چه بارحه بمعنی دوش است و اولی بمعنی پیش. (برهان). پریشب. بارحۀ اولی. شب دوش که فارسیان پریشب گویند. (از فرهنگی خطی). پرندیش. پرندوار. (فرهنگ رشیدی). پروندوش. (فرهنگ رشیدی). پس پریشب. سه شب پیش از امشب. دوش. پردوش. پرندوش: چنین داد پاسخ که بر کوه و دشت سواری پرندوش بر من گذشت. فردوسی. گویدت همی گرچه دراز است ترا عمر بگذشته شمر یکسره چون دوش و پرندوش. ناصرخسرو. صبحدم بود که آمد به وثاق چون پرندوش نه بی هش نه به هوش. انوری. پرندوش و پرندیش چسان بود خرابات بگوئید و مترسید اگر مست و خرابید. مولوی. گفت از پی دوش آن بر کم ده یکچند قاری مگر آنرا بپرندوش افکند. نظام قاری
بمعنی پرندوار است که شب روز گذشته باشد یعنی پریشب چه شب گذشته را دوش میگویند و بعربی بارحهالاولی خوانندیعنی پیش از دوش چه بارحه بمعنی دوش است و اولی بمعنی پیش. (برهان). پریشب. بارحۀ اولی. شب دوش که فارسیان پریشب گویند. (از فرهنگی خطی). پرندیش. پرندوار. (فرهنگ رشیدی). پروندوش. (فرهنگ رشیدی). پس پریشب. سه شب پیش از امشب. دوش. پردوش. پرندوش: چنین داد پاسخ که بر کوه و دشت سواری پرندوش بر من گذشت. فردوسی. گویدت همی گرچه دراز است ترا عمر بگذشته شمر یکسره چون دوش و پرندوش. ناصرخسرو. صبحدم بود که آمد به وثاق چون پرندوش نه بی هش نه به هوش. انوری. پرندوش و پرندیش چسان بود خرابات بگوئید و مترسید اگر مست و خرابید. مولوی. گفت از پی دوش آن بر کم ده یکچند قاری مگر آنرا بپرندوش افکند. نظام قاری
ده کوچکی است از دهستان اربعه پائین (سفلا) بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد، واقع در 88هزارگزی جنوب خاوری فیروزآباد و 2هزارگزی راه مالرو زافرو به هنگام. سکنۀ آن 36 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
ده کوچکی است از دهستان اربعه پائین (سفلا) بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد، واقع در 88هزارگزی جنوب خاوری فیروزآباد و 2هزارگزی راه مالرو زافرو به هنگام. سکنۀ آن 36 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه وارداک شهرستان مشهد. واقع در 7هزارگزی شمال خاوری مشهد و شمال کشف رود. جلگه و هوای آن معتدل و گرم سیر و سکنۀ آن 81 تن است. آب آن از قنات تأمین میگردد. محصولاتش غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه وارداک شهرستان مشهد. واقع در 7هزارگزی شمال خاوری مشهد و شمال کشف رود. جلگه و هوای آن معتدل و گرم سیر و سکنۀ آن 81 تن است. آب آن از قنات تأمین میگردد. محصولاتش غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان گوکلدن بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس در 92000 گزی شمال خاوری گنبد سر راه فرعی گنبد به مراوه تپه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی معتدل. سکنه 1050 تن. آب آن از رود خانه گرگان. محصولات آن میوه جات فراوان، حبوبات، تریاک، ابریشم. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان ابریشم بافی و نمدمالی است. مدرسه علوم دینی به سرپرستی یکی از علمای تراکمه دایر است. 5 باب دکان دارد. از دو محل بالا و پایین تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان گوکلدن بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس در 92000 گزی شمال خاوری گنبد سر راه فرعی گنبد به مراوه تپه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی معتدل. سکنه 1050 تن. آب آن از رود خانه گرگان. محصولات آن میوه جات فراوان، حبوبات، تریاک، ابریشم. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان ابریشم بافی و نمدمالی است. مدرسه علوم دینی به سرپرستی یکی از علمای تراکمه دایر است. 5 باب دکان دارد. از دو محل بالا و پایین تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
گیاهی است از تیره پروانه واران که دارای برگهای سه برگچه یی است و گلهایش برنگ سفید یا زرد یا قرمز و یا صورتی است در حدود 100 گونه از این گیاه شناخته شده که همه در نواحی معتدل زمین می رویند برخی از گونه های این گیاه خوراکیند و جزو سبزیهای خوردنی مصرف می شوند. شبدرمعطر اصابع العروس
گیاهی است از تیره پروانه واران که دارای برگهای سه برگچه یی است و گلهایش برنگ سفید یا زرد یا قرمز و یا صورتی است در حدود 100 گونه از این گیاه شناخته شده که همه در نواحی معتدل زمین می رویند برخی از گونه های این گیاه خوراکیند و جزو سبزیهای خوردنی مصرف می شوند. شبدرمعطر اصابع العروس