- قرناف
در مقام استیضاح کسی به کار می رود، کسی که زیر نافش ورم کرده
معنی قرناف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(قُ)
لغت نامه دهخدا
مرد بزرگ بینی کلان ریش درازقامت درشت. (منتهی الارب) (آنندراج). الکبیر الانف و قیل العظیم الرأس واللحیه و قیل الطویل الغلیظ. (اقرب الموارد) ، سر نرۀ بزرگ. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به قناف شود
(قِ)
لغت نامه دهخدا
مرد بزرگ بینی کلان ریش درازقامت درشت. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) ، سر نرۀ بزرگ. (منتهی الارب). رجوع به قناف شود
(قَ)
لغت نامه دهخدا
کرنا. نای بزرگ. (آنندراج). در اصل خرنا بود به معنی نای بزرگ زیرا که خر به معنی کلان می آید و خای معجمه به کاف و قاف بدل شود. (آنندراج از جواهرالحروف و غیاث اللغات)
(قَ فَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است به جزیره بحر یمن مقابل جار. (منتهی الأرب). دهی است در جزیره از دریای یمن محاذی جار که مردم آن بازرگانند و آب آشامیدنی را از دوفرسخی آورند. (از معجم البلدان)
(شِ)
لغت نامه دهخدا
برگ کشت که دراز و انبوه شده ببرند آن را. (ناظم الاطباء). بر وزن و معنی شریاف و آن برگ کشت است که دراز و انبوه شود چنانکه ببرند آن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به شریاف شود
(کِ / کُ)
لغت نامه دهخدا
بیخ شاخ خرما که پس از بریدن بر تنه بماند. ج، کرانیف. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). واحد آن کرنافه است. (از اقرب الموارد) (آنندراج)
(قَ وِ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس در 14000 گزی شمال خاوری کلاله. موقع جغرافیایی آن کوهستانی جنگلی معتدل مالاریائی. سکنۀ آن 150 تن. آب آن از چشمه سار و محصولات آن برنج، غلات، حبوبات، عسل. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و نمدمالی. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
مونث اقرن: بنگرید به اقرن و دژ شهر، مارشاخدار، نادرست نویسی کرنا خرنا پارسی است
ترکی کنیزک خدمتکار کنیزک، جمع (بسیاق فارسی) قرناقان: یک کنیزک بود در مبرز چو ماه سخت زیبا و ز قرناقان شاه. (مثنوی)
قتل عام، کشت و کشتار