جدول جو
جدول جو

معنی قرقزیگ - جستجوی لغت در جدول جو

قرقزیگ
ناصاف
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
هرچه با رنگ قرمز رنگ شده باشد، سرخ رنگ
فرهنگ فارسی عمید
(قُ قُ)
نسبت است به قرقر که یکی از اجداد ابوطاهر عبدالواحد بن حسین بن عمر بن قرقر بود. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(قَ قَ شَ)
دهی جزء دهستان دودانگۀ بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در 30 هزارگزی جنوب خاور ضیأآباد و 12 هزارگزی راه عمومی. موقع جغرافیایی آن جلگه ای. هوای آن معتدل است و 184 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه خررود و محصول آن غلات، مختصر میوه جات، و شغل اهالی زراعت و کاردستی آنان گلیم بافی و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قَ قَ)
آواز کبوتر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قِ مِ زی یَ)
الحمّی قرمزیه، سرخجه. سرخک. تب قرمزی مرضی است مسری و خطرناک که از میکرب ستربتوکوکس خونی ناشی میشود. انقلاب این مرض در مدت یک هفته به نهایت میرسد و بدن یکپارچه به رنگ قرمز درمی آید که در آن نقطه هائی از قرمزی روشن و کوچک به چشم میخورد و به سبب التهاب درد گوش عارض میگردد. در دوران نقاهت بدن پوست می اندازد. این مرض به وسیلۀ حرف زدن و سرفه کردن به دیگری منتقل میشود. پنی سیلین و برخی داروهای قدیمی برای مبارزه با این بیماری به کار میرود. (الموسوعه العربیه)
لغت نامه دهخدا
(قَ مَ)
دهی است جزء دهستان کوهپایۀ بخش نوبران شهرستان ساوه در 20 هزارگزی شمال باختری نوبران و 10 هزارگزی راه عمومی. موقع جغرافیایی آن کوهستان سردسیر. سکنه 847 تن. آب آن از چشمه سار. محصولات آن جا غلات، بنشن، بادام، گردو، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی و قالیچه بافی است. راه مالرو و ماشین رو دارد، از طریق آق قلعه میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قَ قَ زی یَ)
زن کوتاه بالا یاعام است. (منتهی الارب). القصیره. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قِ قِرْ را)
پشت. (اقرب الموارد). قرقرّی (به تخفیف یاء). (منتهی الارب). قرقر. رجوع به قرقر شود
لغت نامه دهخدا
از ریشه سنسکریت قرمزی در فارسی: خیری سوری قرمز بودن سرخی. یا قرمزی روز. شفقی که پیش از طلوع آفتاب و بعد از صبح بهم رسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرقچی
تصویر قرقچی
ترکی بازدار پاسدار مامور قرق و خلوت ساختن راه یا محلی قرقچی
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی بازدار پاسدار قراغچی: گفتم قرقجی گشته ای ای عشق اما یرت دل ییلاق سلطان چون بود قشلاق چوپانی است این (مولوی. دیوان 618 نداب 7: 3 ص 19)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
((قِ مِ))
منسوب به قرمز، دیبای نازک سرخ رنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
احمرارٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
Reddish, Reddishness, Redness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
rougeâtre, rougeur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
червонуватий , почервоніння
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
赤みを帯びた , 赤み
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
avermelhado, vermelhidão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
красноватый , покраснение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
سرخی مائل , سرخی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
লালচে , লালচে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
สีแดงอมชมพู , ความแดง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
nyekundu kidogo, wekundu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
kırmızımsı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
带红色的 , 红润
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
czerwonawy, zaczerwienienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
אדמדם , אֲדֻמָּה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
붉은 기운이 있는 , 발그레함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
kemerahan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
लालिमा , लाली
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
roodachtig, roodheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
rossiccio, rossore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
rötlich, Rötung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
rojizo, enrojecimiento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی