جدول جو
جدول جو

معنی قرفصی - جستجوی لغت در جدول جو

قرفصی
(قَ / قِ / قُ فَ صا)
نوعی از نشستن که صاحبش بر سرین نشیند و ران بر شکم چسباند و هر دو دست را حلقه کرده بر ساق گذارد، آنکه بر دو زانو سرنگون نشیند و بچسباند شکم را به زانو و هر دودست را در بغل نهد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رُ بیْ یَ)
هر دو دست را زیر هر دو پای بستن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، نوعی از جماع که گرد کند هر دو طرف زن را چندان که دست و پایش با هم بسته شود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
محکمی. استواری
لغت نامه دهخدا
(قَ فی ی)
آنکه رنگش به سرخی زند. (منتهی الارب). نسبت است به قرف. (منتهی الارب). رجوع به قرف شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
احمد بن حسن بن احمد سلیمان، منسوب به قفص نزدیک بغداد، مکنی به ابوسعد. شیخی صالح بود و به بغداد سکونت گزید. و از حسن بن طلحه نعالی و جز او حدیث شنید. حسن بن طلحه او را در شمار شیوخ خویش آورده است و گوید مولد او به قفص نزدیک بغداد به سال 466 هجری قمری بوده است. (معجم البلدان). و رجوع به قفص شود
لغت نامه دهخدا
(قَ صا)
جمع واژۀ قفص. (اقرب الموارد). رجوع به قفص شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
نسبت است به قفصه. (انساب سمعانی). رجوع به قفصه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قرفی
تصویر قرفی
سرخرنگ آدمی سرخروی
فرهنگ لغت هوشیار