جدول جو
جدول جو

معنی قرضم - جستجوی لغت در جدول جو

قرضم
(قِ ضِ)
پدر قبیله است از مهره بن جیدان، و یا فرضم به فاء است نه قاف. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
قرضم
پوست انار درپوست پیرایی به کارمی رود
تصویری از قرضم
تصویر قرضم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قُ رَ)
بنو قریم، طائفه ای است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قِ قِ)
حشفه. (اقرب الموارد). سر نره تا جای ختنه. (منتهی الارب). حشفه الذکر. (بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا
(قَ ضَ)
سست و ضعیف، مردکهنسال دندان ریخته. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ تَ)
نخست گیاه خوردن گرفتن ستور، به ضعف و سستی خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
جمع واژۀ قرم. مهتران قوم. (منتهی الارب). رجوع به قرم شود
لغت نامه دهخدا
سنگی باشد هفت رنگ. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
قرم. شهری است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ دَ)
گروهی از اعراب هستند که به آفریقا هجرت کردند. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(قَ دَ)
درمانده. (منتهی الارب). عجز
لغت نامه دهخدا
(قِ شَم م)
درشت سخت و توانا، سوسمار سالخورده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قِ ضِ)
آنچه در پرویزن بماند و بیندازند آن را. (منتهی الارب). آنچه درغربال ماند و بیندازند آن را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فِ ضِ)
پدر بطنی از مهره بن حیدان الفرضوم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قِ طِ/ قُ طُ)
عصفر و تخم عصفر برای مسلح بلغم لزج و قولنج قوی الاثر وریختن آب گرم آن را بر شیر تازه درحال منجمد گرداندو شستن بدن و سر به مغز آن شپش را بکشد و رنگ بدن را نیکو و جلد را نرم کند و مغز آن باهی است و احتقان بدان نافع است بلغم را. (منتهی الارب). دانه است چون کتان. (انساب سمعانی). مغز کاچیره. یسهل بلغماً و مراراً. الشربه من لبّه اربعه دراهم و هو مقیی ٔ حارّ فی الاولی یابس فی الثانیه. از گیاهان تیره مرکبان است که گلهای آن تشکیل دیهیم های بزرگ در بالای ساقه میدهد. گلبرگهای آن نارنجی رنگ است و آنها را بنام گل رنگ در رنگرزی به کار میبرند. دانه های آن را کافشه و کاجیره می نامند. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 261 شود
لغت نامه دهخدا
(قُ ضِ)
نام جایی است در مدینه و آن در شعر احوص خطاب به کسری آنجا که ادعا میکند خزاعه از اولاد نضربن کنانه هستند آمده است:
و اصبحت لاکعباً اباک لحقته
ولا الصلت اذ ضیّعت جدک تلحق
و اصبحت کالمهریق فضله مائه
لضاحی سراب بالملا یترقرق
دع القوم ما احتلّوا ببطن قراضم
و حیث تفشی بیضه المتفلق.
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
بریدن جای بینی ستور. (منتهی الارب) (آنندراج). الموضع الذی یقرم من انف البعیر. (اقرب الموارد) ، پردۀ سرخ بانگار. (منتهی الارب) (آنندراج) ، جامه از پشم رنگین نگارش. (منتهی الارب). بمعنی پردۀ رنگین و منقش نیز نوشته اند. (غیاث اللغات). جامه از ابریشم رنگین نگارین. (آنندراج) ، پردۀ تنک. (منتهی الارب) (آنندراج) (بحر الجواهر). پردۀ باریک و تنک. (غیاث اللغات) ، چادرشب. (دهار)
لغت نامه دهخدا
(ضَ ضَ)
شیر بیشه. (منتهی الارب). اسد. (فهرست مخزن الادویه) ، ددنر. (منتهی الارب). سباع نر. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(مِ ضَ)
شتری که می اندازد بعض سنگ را بر بعض در رفتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
بریدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، گرفتن. (منتهی الارب) : هو یقرضم کل شی ٔ، یأخذه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(فِ ضِ)
گوسپند کلان سال یا شکسته سرونها، گوسپند بی دندان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رضم
تصویر رضم
شیاراندن شیار کردن، بر هم نهادن، سنگ چنی، بر زمین زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرم
تصویر قرم
چنارگون از گیاهان مهتر بزرگ مردم، شترگرامی که برآن نشینند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قضم
تصویر قضم
شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرزم
تصویر قرزم
قلزم بنگرید به قلزم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرضب
تصویر قرضب
تفاله درگربال
فرهنگ لغت هوشیار
قرطمان دوسر از گیاهان کاجیره. یا قرطم بری. کاجیره صحرایی. یا قرطم هندی. نیلوفر پیچ هندی
فرهنگ لغت هوشیار
تیمر از گیاهان، جمع قرمه، کناره ها کناره پاره ها کناره بریده ها پرده نازک تیمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرضمه
تصویر قرضمه
بریدن، گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرض
تصویر قرض
وام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرض
تصویر قرض
وام، بدهی
فرهنگ واژه فارسی سره
عاریه، مستعار، نسیه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
استقراض، دین، قرض، وام
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گودی آب یا گرداب، قلزم
فرهنگ گویش مازندرانی
دو یا چند میوه ی به هم چسبیده
فرهنگ گویش مازندرانی