جدول جو
جدول جو

معنی قرصوف - جستجوی لغت در جدول جو

قرصوف
(قُ)
قاطع و برنده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قُ)
می. (منتهی الارب). خمر. (اقرب الموارد). رجوع به قرقف و قرقف شود، درم. (منتهی الارب). درهم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
عرصوف الاًکاف، چوبی که میان دو حنو مقدم بسته شود. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عرصاف. عصفور. رجوع به عرصاف و عصفور شود. ج، عراصیف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نعت مفعولی از مصدر رصف. رجوع به رصف شود، سنگهای بر روی هم برنهاده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
مرد بسیار ستم دار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مرد بسیار ستمکار. (آنندراج) ، نافرمان. از حد گذرنده، سخت جنگ کننده. (منتهی الارب) (آنندراج). الحراب. (اقرب الموارد). ج، قرف. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ مَ)
اقامت کردن در اکل و شرب. (منتهی الارب). الاقامه فی الاکل و الشرب. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
زن خردشرم و یا تنگ شرم. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (ازآنندراج). زن تنگ اندام. ج، رصف. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قرقوف
تصویر قرقوف
درم همرس، می
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصوف
تصویر قصوف
باده گساری خوشگذرانی
فرهنگ لغت هوشیار