- قرش
- گردآوردن روزی، پاره پاره کردن، دوبه هم زنی، جنگ بانیزه ماهی کوسه
معنی قرش - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ششمین گروه از مجموعۀ کلمات مصنوعی حروف ابجد
ازدوده (قریش) منسوب به قریش از قبیله قریش
ششمین پیکرازپیکرهای هشتگانه وات ها ق ر ش ت ششمین صورت از صور هشتگانه حروف جمل شامل: ق ر ش ت
بی حیا، بیشرم
باشه ازمرغان شکاری
کنه شتری
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
درخشان، آفتاب، عاقل، زیرک، جد بزرگ اشکانیان، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی که درتیراندازی بسیار توانا بوده است
پوسته، لایه
وام، بدهی
مقطع
معنی
ساعد
نوعی خیار باریک و دراز
پهنه
قالی
برش، قطع، کات (Cut) در هنگام فیلمبرداری به فرمانی از سوی کارگردان یا افراد مرتبط برای قطع کار دوربین صدا و بازی معمولا پس از برداشت کامل نما یا عدم رضایت کارگردان از نماهای فیلمبرداری شده گفته می شود،
کات در تدوین فیلم به معنی انتقال از نمایی به نمای دیگر برای اندازه سازی نما به لحاظ زمانی مکانی و حرکتی که با بریدن (Cutting) بخشهایی از نگاتیوهای برداشت شده و چسباندن (Joining) آنها به هم حاصل میشود.
تغییر ناگهانی از نمایی به نمای دیگر و عمل برش زدن فیلم در روی میز تدوین،
، کات به عنوان یکی از ابزارهای اصلی در دست کارگردان و تدوین گر، نقش بسیار مهمی در روایت داستان و خلق احساسات مختلف در مخاطب دارد.
کات در تدوین فیلم به معنی انتقال از نمایی به نمای دیگر برای اندازه سازی نما به لحاظ زمانی مکانی و حرکتی که با بریدن (Cutting) بخشهایی از نگاتیوهای برداشت شده و چسباندن (Joining) آنها به هم حاصل میشود.
تغییر ناگهانی از نمایی به نمای دیگر و عمل برش زدن فیلم در روی میز تدوین،
، کات به عنوان یکی از ابزارهای اصلی در دست کارگردان و تدوین گر، نقش بسیار مهمی در روایت داستان و خلق احساسات مختلف در مخاطب دارد.
نام پهلوانی کماندار از لشکر منوچهر
بریدن، تکه بریده شده از چیزی خال روی ناخن یا پوست بدن انسان خال روی ناخن یا پوست بدن انسان
نگاشتن، نگارین کردن، آب و تاب دادن به سخن
صید کردن، خراشیدن درشتی، خشونت درشتی، خشونت
کالای بی بها بانگ و فریاد
بد خلق گردیدن، بخیل و هر چیزی که طعم سرکه داشته باشد
جهیدن، جستن، پرواز
مقنعه ایست به طول سه گز. گیاهی است از تیره سوسنیها که دارای گلهای زینتی است و چون دارای ساقه زیر زمینی ضخیم لعابدار است از کوبیده ریشه آن به عنوان چسب استفاده میکنند. این گیاه به طور خودرو و در اکثر نقاط و همچنین ایران میروید اشراس اشراش، درختی است زینتی از تیره سماقیان که جزو گونه های زیتون (سنجد تلخ) میباشد. این درخت از خارج وارد ایران شده و در جنوب ایران (بندر عباس و چاه بهار) کشت می شود. اصل آن از هندوستان و هندو چین است چیش، بد کار بد عمل، حقیر فرومایه
واحد اندازه گیری طول، تقریباً برابر با نیم متر که بر مبنای فاصلۀ سر انگشت میانۀ دست تا آرنج اندازه گیری می شد، ذراع، برای مثال به کف ماروش نیزۀ ده ارش / ز خون عدو یافته پرورش (هاتفی- مجمع الفرس - ارش)
فروتنی، افتادگی، تواضع
شعلۀ آتش
گوشواره
پستان
گوشواره
پستان
طویله، اسطبل، جایگاه اسبان
ریختن موی سر، کچل شدن، کچلی
خشم، غضب، تندی، تندخویی، غرس
خوراک آب دار که با گوشت، برگ کلم، گوجه فرنگی و بعضی چیزهای دیگر تهیه می شود
پریدن از روی چیزی، پرواز، جهیدن، جستن
پرش ارتفاع: در ورزش دومیدانی پریدن از روی طناب یا مانع دیگر که در ارتفاع ۲ متر یا کمتر یا بیشتر قرار داده شده
پرش با نیزه: در ورزش دومیدانی پرش ارتفاع به کمک نیزه ای بلند
پرش طول: در ورزش دومیدانی پریدن رو به جلو در روی زمین
پرش سه گام: در ورزش دومیدانی نوعی پرش طول که در حین پرش دو بار پا به زمین می خورد و در هر دفعه که پا به زمین می آید باید مقداری بپرد و در گام آخر با هر دو پا فرود بیاید
پرش ارتفاع: در ورزش دومیدانی پریدن از روی طناب یا مانع دیگر که در ارتفاع ۲ متر یا کمتر یا بیشتر قرار داده شده
پرش با نیزه: در ورزش دومیدانی پرش ارتفاع به کمک نیزه ای بلند
پرش طول: در ورزش دومیدانی پریدن رو به جلو در روی زمین
پرش سه گام: در ورزش دومیدانی نوعی پرش طول که در حین پرش دو بار پا به زمین می خورد و در هر دفعه که پا به زمین می آید باید مقداری بپرد و در گام آخر با هر دو پا فرود بیاید