جدول جو
جدول جو

معنی قرزوم - جستجوی لغت در جدول جو

قرزوم
(قُ)
کندۀ موزه دوزان. (منتهی الارب). فرزوم. (اقرب الموارد). رجوع به فرزوم شود، کالبد کفش گران. (منتهی الارب) ، تختۀ کفش گران که بر آن کفش را اندازه نمایند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
قرزوم
کنده موزه داران، تبنگ کفش تبنگ کفشگران (تبنگ قالب)
تصویری از قرزوم
تصویر قرزوم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قِ)
شاعر خسیس طبیعت. (منتهی الارب). شاعر دون. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فُ)
کندۀ موزه دوزان. (منتهی الارب). چوب مدوری که کفشگران بر آن کفش دوزند و قرزوم با قاف نیز گفته اند و اهل مدینه آن را الجباءه گویند. (از اقرب الموارد) ، کالبد کفشگران که بدان کفش را اندازه نمایند. (منتهی الارب). قالب کفش، نوعی از جامه که آن را المرط یا المئزر گویند. (اقرب الموارد). رجوع به جباءه و المئزر و مرط و قرزوم شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
بر جای مانده از بیماری. (ناظم الاطباء). رجوع به رزام و رزوم شود
لغت نامه دهخدا
سنگی باشد هفت رنگ. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
جمع واژۀ قرم. مهتران قوم. (منتهی الارب). رجوع به قرم شود
لغت نامه دهخدا
(رَ تَ)
نخست گیاه خوردن گرفتن ستور، به ضعف و سستی خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ یُ)
رزام. مصدر به معنی رزام. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بر زمین ماندن شتر از لاغری: رزم البعیر رزوماً و رزاماً، بر زمین ماند شتر از لاغری. (آنندراج) (منتهی الارب). برنخاستن شتر از لاغری. (از اقرب الموارد). بناجنبیدن شتر از نزاری. (مصادر اللغۀ زوزنی چ بینش ص 254) ، گرد آوردن چیزی را در جامه. (آنندراج) (از منتهی الارب). و رجوع به رزام شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرزوم
تصویر فرزوم
کنده موزه دوزان، یتک کفشگران (یتک قالب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرزام
تصویر قرزام
سراینده بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرزم
تصویر قرزم
قلزم بنگرید به قلزم
فرهنگ لغت هوشیار
گودی آب یا گرداب، قلزم
فرهنگ گویش مازندرانی