جدول جو
جدول جو

معنی قردوع - جستجوی لغت در جدول جو

قردوع
(قُ)
مورچه. (منتهی الارب) ، شپش ریز. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
قردوع
مورچه
تصویری از قردوع
تصویر قردوع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قُ عَ)
گوشۀ شکاف کوه. ج، قرادیع. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
ابن حارث بن مالک بن فهم بن غنم بن قردوس. پدر قبیله ای است از ازد یا از قیس. از آن قبیله است هشام بن حسان قردوسی محدث که از برگزیده ترین تبع تابعیان یا مولای آنها است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
زمین درشت بلند. (منتهی الارب). رجوع به قردوده شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
کپی دفزک بزرگ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
آن که بروی اثری از بوی خوش باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نعت است از ردع. رجوع به ردع شود، ثوب مردوع، جامۀ رنگ داده به زعفران. (منتهی الارب) ، بیمار بازگردان شده. (منتهی الارب). آن بیمار که نکسی در مرضش پدید آمده باشد. (از متن اللغه) (ناظم الاطباء) ، بازداشته و رد کرده و بازایستاده از چیزی. (ناظم الاطباء). رجوع به ردع شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
بازایستاده از بانگ و فریاد، ریزان بر چیزی، اسب که حاجت آید او را به عنان زدن تا بازایستد، مرد خوار رانده و ترک داده. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قِ دَ)
شپش شتر و ماکیان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(قَ دَ)
شپش شتر و ماکیان. (منتهی الارب). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
چاه کم آب. (منتهی الارب) (آنندراج). الرکیه القلیلهالماء. (اقرب الموارد) ، چاهی که از اعلای کوه تا پایین او کنده شود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قردود
تصویر قردود
پشته ناهموار، میان پشت درآدمی قردوده پشته ناهموار، سختی زمستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قردوح
تصویر قردوح
کپی بزرگ سگسر از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قروع
تصویر قروع
چاه کم آب، گوسفندپشکی (پشک قرعه)
فرهنگ لغت هوشیار