جدول جو
جدول جو

معنی قردوانی - جستجوی لغت در جدول جو

قردوانی
(قَ دُ)
نسبت است به قردوان. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
قردوانی
(قَ دُ)
ابوالعباس بن فضل بن عبدالله بن محمد. از محدثان است. وی از علی بن داود قنطری روایت کند و ابواحمد عبدالله بن عدی حافظ جرجانی از او روایت دارد. گویند که ابواحمد روات در سرمن رأی از او روایت شنیده است. (انساب سمعانی). اصطلاح محدث در فقه، تفسیر و کلام نیز تأثیرگذار بوده است، چرا که بسیاری از احکام دینی، ریشه در روایات نبوی دارند. محدثان با گردآوری دقیق احادیث، منابع فقهی را شکل دادند و به فقها کمک کردند تا براساس سنت صحیح، فتوا صادر کنند. بدون تلاش های محدثان، امکان استخراج صحیح احکام از منابع اسلامی بسیار دشوار می شد.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فراوانی
تصویر فراوانی
بسیاری، کثرت، وفور نعمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدردانی
تصویر قدردانی
قدرشناسی، درک کردن ارزش نیکویی و خدمت دیگران و سپاسگزاری از آنان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هندوانی
تصویر هندوانی
ساخته شده در هند، کنایه از شمشیری که در هند می ساخته اند، برای مثال زبان در میان دو لب چون نیامی / که ناگه از او برکشی هندوانی (منوچهری - ۱۳۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارغوانی
تصویر ارغوانی
به رنگ ارغوان، سرخ مایل به بنفش، برای مثال خوشا با رفیقان یک دل نشستن / به هم نوش کردن می ارغوانی (فرخی - ۳۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
(خَ دَ)
عمل دوانیدن خر. مقابل اسبدوانی. در گذشته در ایران رسم بر این بود که پس از اسب دوانی دور میدان خر میدوانیدند و به این ترتیب مسابقه ای چون اسب دوانی انجام می دادند
لغت نامه دهخدا
(قُدُ)
نسبت است به قردمان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ دَ نی ی)
قبای آژدۀ بخیه آکنده به جهت جنگ، یا سازی است که اکاسره در خزاین ذخیره ساختندی، زره سطبر شبیه جامۀ کردوانی... (منتهی الارب). معرب است. (اقرب الموارد) ، زره خود، یا خود، یا زره. (منتهی الارب)
گیاهی است شبیه بابونه متفرق شاخ کم برگ که کرویا نامندش، یاکرویای براست. معرب قردامون لغت یونانی است یا رومی. (منتهی الارب). و رجوع به قردمانه و قردمانا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گوردوانی
تصویر گوردوانی
راندن گوران بجایی که شکار آنها آسان باشد
فرهنگ لغت هوشیار
قردمانه قردمانی قرطمانا یونانی تازی گشته کرویای دشتی نان خواه دشتی غرنباد از گیاهان کرویای بری کرویای صحرایی قرنباد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قردمانه
تصویر قردمانه
کرویای بری کرویای صحرایی قرنباد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراوانی
تصویر فراوانی
بسیاری کثرت، وفور نعمت خصب رخاء فراخی، بسامد تکرر کثرت وقوع
فرهنگ لغت هوشیار
خواندن آواز پیش از آواز دیگران، سرود گویی تغنی، خواندن سرنوشت کسان، پیش خوانی تا دگران ذکر گویند، استهزاء تمسخر، فاتحه خوانی بر سر قبور مردگان، ابتدای خوانندگی پیش در آمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارغوانی
تصویر ارغوانی
گل سرخ، برنگ ارغوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پردوامی
تصویر پردوامی
حالت و چگونگی پر دوام پایداری
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی شده ارغوانی منسوب به ارجوان (ارغوان) ارغوانی به رنگ ارغوان سرخی که به سیاهی زند. توضیح یکی از رنگهای جامه است، نوعی از یاقوت است
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته کردوانی گبر به رخش دلاورسپردم عنان زدم برکمربندگبرش سنان (شاهنامه) زره ستبر کرویای بری کرویای صحرایی قرنباد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتوانی
تصویر پرتوانی
حالت و چگونگی پرتوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دردمانی
تصویر دردمانی
دردمندی. در دم گرفتن، دارای درد، بیمار مریض علیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارغوانی
تصویر ارغوانی
((اَ غَ))
سرخ مایل به بنفش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرخوانی
تصویر سرخوانی
((~ خا))
خواندن آواز پیش از آواز دیگران، سرودگویی، تغنی، خواندن سرنوشت کسان، پیش خوانی تا دیگران ذکر گویند، استهزاء، تمسخر، فاتحه خوانی بر سر قبور مردگان، ابتدای خوانندگی، پیش درآمد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراوانی
تصویر فراوانی
بسیاری، وفور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراوانی
تصویر فراوانی
کثرت، وفور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قدردانی
تصویر قدردانی
سپاسداری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قدردانی
تصویر قدردانی
Acknowledgement, Appreciation, Gratefulness, Gratitude
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فراوانی
تصویر فراوانی
Abundance, Plentitude
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قدردانی
تصویر قدردانی
reconhecimento, apreciação, gratidão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فراوانی
تصویر فراوانی
abundância
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فراوانی
تصویر فراوانی
изобилие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قدردانی
تصویر قدردانی
признание , признательность , благодарность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قدردانی
تصویر قدردانی
Anerkennung, Wertschätzung, Dankbarkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فراوانی
تصویر فراوانی
Überfluss, Fülle
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قدردانی
تصویر قدردانی
uznanie, wdzięczność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فراوانی
تصویر فراوانی
obfitość
دیکشنری فارسی به لهستانی