رستنیی باشد که آن را سیسنبر گویند، و آن پیوسته در آب روید مانند قرهالعین و بدان سبب حرف الماء خوانندش. (آنندراج). نعنای آبی. (ناظم الاطباء). سین. حرف الماء. مچی. ماماچم چم. سیسنفریون. اوتره
رستنیی باشد که آن را سیسنبر گویند، و آن پیوسته در آب روید مانند قرهالعین و بدان سبب حُرْف الماء خوانندش. (آنندراج). نعنای آبی. (ناظم الاطباء). سین. حُرْف الماء. مچی. ماماچم چم. سیسنفریون. اوتره
ملوثی. گناهکاری. معیوبی. (شرفنامۀ منیری). گناهکاری و فاسقی. (غیاث اللغات) (آنندراج). گناهکاری وفاسقی و فسق و زناکاری. (ناظم الاطباء) : وآنجا که نور عارض او پرده برگرفت تردامنی بود که دم از صبحدم زند. خاقانی. بر پی دونان شوی از پی دون همتی باز مرا ذم کنی از سر تردامنی. خاقانی. چه عذر آرم از ننگ تردامنی مگر عجز پیش آورم کای غنی. (بوستان)
ملوثی. گناهکاری. معیوبی. (شرفنامۀ منیری). گناهکاری و فاسقی. (غیاث اللغات) (آنندراج). گناهکاری وفاسقی و فسق و زناکاری. (ناظم الاطباء) : وآنجا که نور عارض او پرده برگرفت تردامنی بود که دم از صبحدم زند. خاقانی. بر پی دونان شوی از پی دون همتی باز مرا ذم کنی از سر تردامنی. خاقانی. چه عذر آرم از ننگ تردامنی مگر عجز پیش آورم کای غنی. (بوستان)
قبای آژدۀ بخیه آکنده به جهت جنگ، یا سازی است که اکاسره در خزاین ذخیره ساختندی، زره سطبر شبیه جامۀ کردوانی... (منتهی الارب). معرب است. (اقرب الموارد) ، زره خود، یا خود، یا زره. (منتهی الارب) گیاهی است شبیه بابونه متفرق شاخ کم برگ که کرویا نامندش، یاکرویای براست. معرب قردامون لغت یونانی است یا رومی. (منتهی الارب). و رجوع به قردمانه و قردمانا شود
قبای آژدۀ بخیه آکنده به جهت جنگ، یا سازی است که اکاسره در خزاین ذخیره ساختندی، زره سطبر شبیه جامۀ کردوانی... (منتهی الارب). معرب است. (اقرب الموارد) ، زره خود، یا خود، یا زره. (منتهی الارب) گیاهی است شبیه بابونه متفرق شاخ کم برگ که کرویا نامندش، یاکرویای براست. معرب قردامون لغت یونانی است یا رومی. (منتهی الارب). و رجوع به قردمانه و قردمانا شود
تخم سپندان را گویند، و به فارسی تخم تره تیزک و خردل فارسی همان است و چون آن را درآتش ریزند از دود آن تمام گزندگان بگریزند. (آنندراج). تخم سپندان، مأخوذ از یونانی. (ناظم الاطباء)
تخم سپندان را گویند، و به فارسی تخم تره تیزک و خردل فارسی همان است و چون آن را درآتش ریزند از دود آن تمام گزندگان بگریزند. (آنندراج). تخم سپندان، مأخوذ از یونانی. (ناظم الاطباء)