جدول جو
جدول جو

معنی قردامومن - جستجوی لغت در جدول جو

قردامومن
قاقلۀ صغار. هیل. هیل بوا. هل. خیربوا. رجوع به قاقلۀ صغار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ)
قردامن، کرویای کوهی. (ناظم الاطباء). رجوع به قردامن شود
لغت نامه دهخدا
(قَ مَ)
تخم سپندان را گویند، و به فارسی تخم تره تیزک و خردل فارسی همان است و چون آن را درآتش ریزند از دود آن تمام گزندگان بگریزند. (آنندراج). تخم سپندان، مأخوذ از یونانی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قردامون
تصویر قردامون
یونانی تازی گشته تخم سپندان (خردل پارسی) تخم سپندان حرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قردامن
تصویر قردامن
یونانی تازی گشته تخم سپندان (خردل پارسی) تخم سپندان حرف
فرهنگ لغت هوشیار