جدول جو
جدول جو

معنی قرثله - جستجوی لغت در جدول جو

قرثله(قَ ثَ لَ)
تأنیث قرثل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قرثل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قِ طَلْ لَ)
تنگبار خر. (منتهی الارب). عدل حمار. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ ثَ عَ)
پشم ریزۀ ستور. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زن را در ضعف و سستی بدان تشبیه کنند. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
توک ساختن زن موی را بالای سر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ مَ لَ)
یکی قرمل. درختی است سست و بی خار که زیر پا بشکند، و بدان مثل زده شده است: ذلیل عاذ بقرمله، یعنی خود خوار است و پناه به ذلیلی دیگر برده است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
پیش پایها نزدیک گذاشتن و پاشنه ها دور در رفتار. (منتهی الارب). قعبله. رجوع به قعبله شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
به شتاب بردن چیزی را و از بیخ برکندن. (منتهی الارب) : قفثل الشی ٔ، جرفه بسرعه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
برانگیختن خاک را بپای در رفتار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). چون نقثله. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قرمله
تصویر قرمله
گیسوبند
فرهنگ لغت هوشیار