جدول جو
جدول جو

معنی قربوس - جستجوی لغت در جدول جو

قربوس
کوهۀ زین، برآمدگی جلو و عقب زین، زین کوهه
تصویری از قربوس
تصویر قربوس
فرهنگ فارسی عمید
قربوس
(قَ رَ)
کوهۀ زین. و ساکن نگردد جز در ضرورت. ج، قرابیس. (منتهی الارب). بر وزن محسوس (کذا) ، کوهۀ زین اسب را گویند، و آن بلندی پیش زین اسب است. و با بای فارسی هم آمده است و به ضم اول نیز دیده شده. (برهان)
لغت نامه دهخدا
قربوس
قرپوس درپارسی زین کوده زینکوهه پیشکوهه کوهه زین زین کوهه جمع قرابیس
فرهنگ لغت هوشیار
قربوس
((قَ))
کوه زین
تصویری از قربوس
تصویر قربوس
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قابوس
تصویر قابوس
(پسرانه)
معرب کاووس، نام پسر وشمگیر از امرای آل زیار
فرهنگ نامهای ایرانی
مرد نیکوروی خوشرنگ، (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ / قِ رَ)
کژدم سخت نیش زن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، شتر شتاب رو، و یا استوار و توانا. (منتهی الارب). الناقه السریعه، و قیل الشدیده. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
زمین هامون سفت نرم ستبر بی گیاه. و گاه است که بیرون آمده است از او آب سوزندۀپلیدی که گویا پاره ای آتش است و بلند و آرمیده میباشد. (شرح قاموس). بیابان فراخ درشت تابان بی گیاه برآمدنگاه آب گرم پلید، گویا پرکالۀ آتش است، کلمه ای است که بدان بزغاله ای را وقت توبره نمودن خوانند، و نیز سگ را بدان خوانند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
بیابان فراخ. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به قرقوس شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
ابن حارث بن مالک بن فهم بن غنم بن قردوس. پدر قبیله ای است از ازد یا از قیس. از آن قبیله است هشام بن حسان قردوسی محدث که از برگزیده ترین تبع تابعیان یا مولای آنها است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
قربوت السرج، کوهۀ زین. (منتهی الارب). قربوس زین. سین را به تاء بدل کردند، و آن بر شیوۀ لهجه ای است که ناس را نات گویند. ج، قرابیت. (از اقرب الموارد). و رجوع به قربوس شود
لغت نامه دهخدا
(قَ تَ)
دیوث، بی حمیت. (برهان) (ناظم الاطباء). بی غیرت، ازخودراضی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قِ عَ / قُ)
شتر دوکوهانه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قِ طَ)
بلای عظیم. داهیه. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ابن وشمگیر ملقب به شمس المعالی و مکنی به ابی الحسن از سلسلۀ آل زیار، وی به سال 367 هجری قمری بجای برادر خود بیستون بن وشمگیر جلوس کرد در همین سال رکن الدوله نیز درگذشت و مملکت قلمرو او میان سه پسرش عضدالدوله و مؤیدالدوله و فخرالدوله تقسیم شد، عضدالدوله و مؤیدالدوله در ملک فخرالدوله طمع کردند و جنگی درگرفت و سرانجام فخرالدوله به طبرستان بگریخت و به قابوس بن وشمگیر که شوهر خالۀ او بود پناه برد، عضدالدوله و مؤیدالدوله به قابوس پیغام فرستادند که فخرالدوله را به ایشان تحویل دهد، ولی قابوس نپذیرفت و بهانه برای لشکرکشی عضدالدوله به طبرستان و گرگان فراهم آمد و چون قابوس تاب مقاومت نداشت پس از مختصر جنگی در نزدیکی استرآباد منهزم شد و به سال 371 هجری قمری با فخرالدوله به خراسان گریختند، حکومت خراسان از جانب سامانیان در این تاریخ با حسام الدوله تاش بود، و او از طرف امیر نوح بن منصور سامانی مأمور شد که قابوس و فخرالدوله را مدد کند، حسام الدوله و امیر فائق، گرگان را محاصره کردند ولی مؤیدالدوله با دادن رشوه بسیار به امیر فائق او را بفریفت تا در اثنای جنگ فرار کرد و دیگران نیز تاب پایداری نیاورده شکست خوردند و لشکر سامانی کاری از پیش نبردو قابوس پس از چهار سال سلطنت (366 - 371 هجری قمری) در حدود 18 سال (371 - 388) از امارت محروم و در خراسان در پناه آل سامان بزیست، اما فخرالدوله چون برادرش عضدالدوله به سال 372 هجری قمری و برادر دیگرش مؤیدالدوله به سال 373 مردند به دعوت صاحب بن عباد وزیر مؤیدالدوله از خراسان به ری آمد و بجای برادر نشست، ولی گرگان را بجای آنکه به قابوس واگذار کند به ابوالعباس حسام الدوله تاش واگذاشت و همچنان تا سال 388 ولایت گرگان در دست عمال آل بویه ماند، پس از مرگ صاحب بن عباد به سال 385 و وفات فخرالدوله به سال 387 در احوال دیلمیان عراق ضعف و ناتوانی بروز کرد و جانشینی فخرالدوله به پسر خردسالش مجدالدوله رسید، قابوس ازفرصت استفاده کرد و چون دیگر از یاری سامانیان که خود گرفتار هرج و مرج بودند مأیوس شد درصدد برآمد که به یاران دیلمی و طبری خود متوسل شود و مستقیماً گرگان را از عمال آل بویه پس بگیرد، نخستین کسی که به یاری قابوس برخاست اسپهبد شهریاربن شروین از اسپهبدان طبرستان بود و او به سهولت بر برادران فخرالدوله غالب شد و در قسمتی از طبرستان که تحت فرمان او بود به نام شمس المعالی خطبه خواند، آمل را هم دو تن دیگر از طرفداران قابوس تسخیر کردند و بر استرآباد نیز دست یافتند و سرانجام گرگان را هم مسخر کردند و قابوس در شعبان 388 پس از 18 سال به پایتخت خود برگشت، شمس المعالی در دورۀ دوم سلطنت 388 - 403 هجری قمری از طرف مغرب نیز دامنه متصرفات خود را وسعت بخشید، قابوس مردی درشت خو و بی رحم و با خشم و غضب بود و به آسانی حکم به کشتن میداد و به اندک سؤظنی دست به قتل هر بیگناهی میزد، و بهمین علت جمعی بسیار بدست او کشته شدند و کینۀ او در سینۀ غالب سران لشکری جا گرفت تا وقتی که حاجب مخصوص خویش را که مردی بی آزار و محبوب لشکر بود کشت، لشکریان شورش کرده او را به زندان انداختند، و به سال 403 هجری قمری کشتند، قابوس مشهورترین افراد خاندان زیاری است چه او مردی فاضل و ادیب و فضل دوست و خوش خط بود، گویند صاحب بن عباد هرگاه خط او را دیدی گفتی اهذا خط قابوس او جناح طاوس، در انشاء نثر عربی با بهترین بلغای این زمان دم برابری میزدو در شعر فارسی و تازی هر دو ماهر بود، ابوریحان بیرونی کتاب معروف خود الاّثار الباقیه را به سال 390 به نام قابوس تألیف کرد، این اشعار بدو منسوب است،
کار جهان سراسر آز است یا نیاز
من پیش دل نیارم آز و نیاز را
من هشت چیز را ز جهان برگزیده ام
تا هم بدان گذارم عمر دراز را
میدان و گوی و بارگه و رزم و بزم را
اسب و سلاح و جود و دعا ونماز را،
#
شش چیز در آن زلف تو دارد مسکن
پیچ و گره و بند و خم و تاب و شکن
شش چیز دگر از آن نصیب دل من
عشق و غم و درد ورنج و تیمار و محن،
و ترسلات او را ابوالحسن علی بن محمد یزدادی جمع کرده و به کمال البلاغه، موسوم نموده است و قطعاتی از آن را محمد بن اسفندیار در تاریخ طبرستان آورده است، (تلخیص و تلفیق از تاریخ گزیده ص 392، 419، 421، 423، 428 و کامل ابن اثیر ج 8 ص 273 و حبیب السیر چ خیام ج 2 صص 363 - 365، و ص 418، 429، 435، 440 - 445)
لغت نامه دهخدا
الطرسوسی. از اطباء دورۀ فترت بین ابقراط و جالینوس. (عیون الانباء ج 1 ص 36)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
لسان الحمل. (از تذکرۀداود ضریر انطاکی 142). رجوع به ’لسان الحمل’ شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
اکول و پرخور. (ناظم الاطباء). بسیارخوار که رس نیز گویند. (از شعوری ج ورق 11)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قطربوس
تصویر قطربوس
لاتینی تازی گشته فرکاکایی ازمرغان دریایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرپوس
تصویر قرپوس
کوهه زین زین کوهه جمع قرابیس
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی غرتبوس پارسی است غرت غلتبان کلتبان غرچه (دیوث) دیوث قواد قرمساق: شلغم و باقلی است گفته تو نمک ای قلتبان، ترا باید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرطبوس
تصویر قرطبوس
پتیاربزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرعوس
تصویر قرعوس
شتر دو کوهانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرنوس
تصویر قرنوس
لاتینی تازی گشته ال از گیاهان از تیره زغال اخته ای ها ال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قابوس
تصویر قابوس
مرد نیکوروی خوشرنگ
فرهنگ لغت هوشیار