جدول جو
جدول جو

معنی قربانیون - جستجوی لغت در جدول جو

قربانیون
(قَ)
نوعی از بابونه است، و به فارسی گاوچشم میگویند، و به عربی عین البقر. ناسور را نافع است. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
قربانیون
قربان (درین لفظ یاء تحتانی زائداست) بنگرید به قربان کرپان لاتینی تازی گشته گاوچشم کرکاس کرکاش از گیاهان کرکاش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قربانی
تصویر قربانی
ویژگی حیوانی حلال گوشت مانند گاو، گوسفند و شتر که در راه خدا ذبح شده و گوشت آن صدقه داده می شود، برای مثال فدای جان تو گر من فدا شوم چه شود / برای عید بود گوسفند قربانی (سعدی۲ - ۵۹۷)،
آنکه در اثر شرایط بسیار بد به طور ناخواسته کشته یا دچار وضعیت بدی شود مثلاً قربانی زلزله، قربانی جامعۀ نابسامان
فرهنگ فارسی عمید
اسم یونانی پرسیاوشان است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
اقحوان است. (فهرست مخزن الادویه). ظاهراً مصحف فربانیون است. رجوع به فربانیون شود
لغت نامه دهخدا
(قُ رالْ لیو)
قرول. بسد. معرب کرالیون یونانی و کرالیوم لاتینی است
لغت نامه دهخدا
بصل است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
رجوع به قوانیا شود
لغت نامه دهخدا
(رَبْ با نی یی)
جمع واژۀ ربّانی ّ در حالت نصب و جر. (ترجمان عادل بن علی). رجوع به ربانی شود
لغت نامه دهخدا
(گُ کَ دَ)
چرباندن. زیادت کردن. افزودن وزن چیزی را هنگام وزن کردن. سنگین تر از وزن مقرر کشیدن. زیاد کردن بهره و سهم کسی هنگام قسمت کردن. زیاد دادن بهر کسی را. چرباندن سهم کسی بقدری که بیش از حق خود نصیب برد، زیاد کردن قیمت جنس. بهای کالائی را افزودن. رجوع به چرباندن شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
بسد را گویند، و به عربی مرجان خوانند. (آنندراج). مأخوذ از یونانی، مرجان سرخ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی است از دهستان انکوت بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 21 هزارگزی شمال باختر گرمی و 15 هزارگزی شوسۀ بیله سوار به گرمی. موقع جغرافیایی آن جلگه و گرمسیر است. سکنۀ آن 103 تن میباشد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لَ بَ لَ نِ / نَ دَ)
ربودن کنانیدن. غارت و تاراج کردن فرمودن. (ناظم الاطباء). و رجوع به ربودن شود
لغت نامه دهخدا
(رَبْ با نی یو)
جمع واژۀ ربانی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (ترجمان القرآن) (مهذب الاسماء). عبرانیۀ معرب است زیرا عرب آن را نمیشناسد. (از حاشیۀ تاج العروس، ذیل رهبان). و رجوع به ربانی و رب شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
به لغت یونانی، گلی است که بیرونش سفید و اندرونش زرد است و به عربی عین البقر و اقحوان گویند. (برهان). اقحوان است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قُ بَ)
دهی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم واقع در 75000 گزی جنوب خاوری راین کنار شوسۀبم به جیرفت. موقع جغرافیایی آن کوهستانی سردسیر است. سکنۀ آن 100 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، حبوبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
کبایه است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قربانی
تصویر قربانی
قربان (درین لفظ یاء تحتانی زائداست) بنگرید به قربان کرپان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربانیدن
تصویر ربانیدن
جمع ربانی در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) ربانیین
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ربانی. در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) ربانیون
فرهنگ لغت هوشیار
مرجان. توضیح همین کلمه است که به صورت قروالیون در فرهنگها محرف شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبرانیون
تصویر عبرانیون
عبری یهودی جمع عبرانیون عبرانیین، زبان یهود عبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربانییون
تصویر ربانییون
ربانین، جمع ربانی، خداشناسان مردان با خدا
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته همیشه بهار از گیاهان، مینا از گیاهان همیشه بهار، مینا
فرهنگ لغت هوشیار
بسمل، ذبح، ذبیح، فدیه، ایثار، برخی، فدا، فداکاری، قتل، کشتار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دیدن قربانی در خواب نشان بشارت است و نیکو است - جابر مغربی
قربانی در خواب برآمدن حاجات و ایمنی است .
فرهنگ جامع تعبیر خواب
فدایی، فداکاری
دیکشنری اردو به فارسی