جدول جو
جدول جو

معنی قراول - جستجوی لغت در جدول جو

قراول
سربازی که در جایی برای کشیک و نگهبانی گماشته شود، دیده بان، دیده دار، نگاهبان، دیدبان، دیده ور
پیش قراول: در امور نظامی پیشرو لشکر، سربازی که جلوتر از سایر سربازان به سرزمین دشمن رود
تصویری از قراول
تصویر قراول
فرهنگ فارسی عمید
قراول
پیشرو لشکر، فوجی که پیشایش رود، نگاهبان
تصویری از قراول
تصویر قراول
فرهنگ لغت هوشیار
قراول
((قَ وُ))
نگهبان، دیدبان، پاسدار، مستحفظ
تصویری از قراول
تصویر قراول
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

سربازی که جلوتر از سایر سربازان برای نگهبانی یا دیده بانی حرکت کند، سربازی که جلوتر از سایر سربازان به سرزمین دشمن وارد شود، پیشرو لشکر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرقاول
تصویر قرقاول
پرنده ای حلال گوشت که بیشتر در سواحل دریای خزر پیدا می شود، نر آن دم دراز و پرهای خوش رنگ و زیبا دارد، مادۀ آن کوچک تر و دمش کوتاه است، در جنگل ها و مزارع به سر می برد، مادۀ آن لانۀ خود را روی زمین درست می کند و ده تخم می گذارد و ۲۴ روز روی تخم ها می خوابد تا جوجه هایش از تخم بیرون آیند، تورنگ، چور، تذرو، خروس صحرایی، تدرج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قراول خانه
تصویر قراول خانه
پاسدارخانه، پاسگاه، محلی که عدهای قراول در آنجا به سر برند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هراول
تصویر هراول
طلایه، پیشتاز آن سپاه تاتار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موعد قراولی
تصویر موعد قراولی
پاس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشقراول
تصویر پیشقراول
پیشرو لشکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشقراولی
تصویر پیشقراولی
عمل پیش قراول
فرهنگ لغت هوشیار
سربازی که در مقدمه گروهی از سپاهیان برای مراقبت حرکت کند دیده ور، جلودار، کسی که در امری پیشقدم است پیش آهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسقراول
تصویر پسقراول
ترکی پساهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس قراول
تصویر پس قراول
موخر لشکر ساقه مقابل پیشقراول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراول کشیدن
تصویر قراول کشیدن
نگاهبانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراولخانه
تصویر قراولخانه
پاسدار خانه
فرهنگ لغت هوشیار
دیدبانی که در برج و باروی اطراف شهر و جاده ها بمراقبت پردازد، سربازی که در محلی بکشیک پردازد نگاهبان مستحفظ پاسدار، میر کشاری که صید را از دور ببیند و تشخیص دهد، فوجی که از پیش رود مقدمه طلایع طلایه جلودار یا پیش قراول
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی زال نام جایگاه ترکی سیاگروهه از هوشربایان (مخدرات) ترکی سردار مهتر گروه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هراول
تصویر هراول
طلیعه، لشکر
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است گرگاول ک تتر تیرنگ (گویش مازندرانی) تورنگ (گویش گیلکی) تورنگ (گویش گیلکی) ترنگ پرنده ایست از راسته ماکیان که جثه ای باندازه مرغ خانگی دارد. جنس نر این پرنده که بنام خروس جنگلی یا خروس کوهی نیز نامیده می شود شباهت کاملی به مرغ خانگی دارد. با این تفاوت که بجای تاج گوشتی برروی سرش دارای پرهای کاکل مانندی است. بعلاوه پرهای دمش نیز از خروس خانگی کمتر است و در عوض تعدادی از این پرها (خصوصا یک زوج از آنها) بسیار طویل می شود و شکل آنها نیز مستقیم است و طول آنها گاهی تا 2 متر هم می رسد پرهای جنس نر رنگ آمیزیی زیباو درخشان دارد و مخلوطی از زرد طلایی و سبز و قهوه یی و دارای جلای فلزی است ولی پرهای جنس ماده تیره تر و درخشندگی کمتری دارد. جنس ماده از نر آن کوچکتر است. خوراک قرقاولان دانه های نباتات و توتها و حشرات مختلف است. جفتگیری آنها معمولا در اوایل بهار صورت می گیرد و جنس ماده برای خود در زمین لانه می سازد و 10 تخم می گذارد و 24 روز روی آنها می خوابد تا جوجه ها از تخم خارج شوند. وطن اصلی قرقاول سواحل بحر خزر است و مخصوصا در مازندران فراوان می باشد ولی به علت شکار بسیار تعداد این پرنده زیبا امروزه کم شده و نسلش بانقراض تهدید می شود تذرو تذرج تدرج ترنگ تورنگ خروس صحرایی خروس کوهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قروال
تصویر قروال
مرجان بسد
فرهنگ لغت هوشیار
مکانی بلند قریب یک فرسنگ بیرون شهر که شب و روز سربازان در آن مراقب بودند و چون سپاه دشمن را از دور می دیدند برای اطلاع مردم شهر آتش روشن می کردند یا به وسیله ای آنان را آگاه می ساختند، اطاقی که قراولان یک واحد ن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرقاول
تصویر قرقاول
((قَ وُ))
تذرو، خروس کوهی، تورنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش قراول
تصویر پیش قراول
((قَ وُ))
سربازی که پیش از دیگران برای دیده بانی و نگهبانی حرکت می کند، جلودار
فرهنگ فارسی معین