جدول جو
جدول جو

معنی قرامیل - جستجوی لغت در جدول جو

قرامیل(قَ)
شتران دوکوهانه. (مفاتیح)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارمایل
تصویر ارمایل
(پسرانه)
ارمانک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رامیلا
تصویر رامیلا
(دخترانه)
خدای بزرگ، نامی آشوری است، خدای بزرگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سرافیل
تصویر سرافیل
(پسرانه)
مخفف اسرافیل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرامین
تصویر فرامین
فرمان ها، امرها، دستورها، رل ها، جمع واژۀ فرمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سراویل
تصویر سراویل
سروال ها، شلوارها، زیرجامه ها، جمع واژۀ سروال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرابین
تصویر قرابین
کارابین، نوعی تفنگ لوله کوتاه سرپر، قرابین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرافیل
تصویر سرافیل
اسرافیل، در ادیان سامی، فرشتۀ موکل بر باد که در روز رستاخیز در صور خود می دمد تا مردگان زنده شوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرابیل
تصویر سرابیل
سربال ها، پیراهن ها، جامه ها، پوشاک ها، جمع واژۀ سربال
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ ارمل و ارمله.
لغت نامه دهخدا
(قَ مِ)
جمع واژۀ قرمل. القارص. (اقرب الموارد). شتر دوکوهانه. (منتهی الارب) (آنندراج). شترکرۀ بختی و شتر دوکوهانه، موی بند زنان. (منتهی الارب). گیسوبند. (مهذب الاسماء). آنچه زنان بر موی خود بندند. رجوع به قرمل شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
جمع واژۀ هرمول. (منتهی الارب). رجوع به هرمول شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
چند پشته است سرخ رنگ. (منتهی الارب). هی هضاب حمر... قال الشماخ:
محویین سنام عن یمینها
و بالشمال مشان فالغرامیل.
(معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
جمع واژۀ غرمول. (اقرب الموارد) (معجم البلدان). رجوع به غرمول شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جمع واژۀ قرمید، به معنی خشت پخته. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ قرمود. (ناظم الاطباء). رجوع به قرمود شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جمع واژۀ قرمص. (منتهی الارب). رجوع به قرمص شود، ج قرماص. رجوع به قرماص شود، جمع واژۀ قرموص. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به قرموص شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
دهی است از دهستان بالا تجن بخش مرکزی شهرستان شاهی. واقع در 7000 گزی باختر شاهی. موقع جغرافیایی آن دشت ومعتدل مرطوب مالاریائی است. سکنۀ آن 13890 تن میباشد. آب آن از نهر حبیب الله و چشمه سار و محصول آنجا برنج، غلات، پنبه، نیشکر، کنجد، کتان، مرکبات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان پارچه های ابریشمی و کرباس بافی است. دارای دبستان و کار خانه برنج کوبی است و راه فرعی از طریق حاجی کلاه و خرماکلا و ترکمن به شاهی دارد و راه قدیم شاه عباس شیرگاه به بابل از نزدیکی این آبادی میگذرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قرابیس
تصویر قرابیس
جمع قربوس، کوهه زین ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدامیس
تصویر قدامیس
جمع قدموس، شتران بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرامین
تصویر فرامین
جمع فرمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراژیل
تصویر فراژیل
فرانسوی شکستنی، ترد، لرزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرابیل
تصویر غرابیل
جمع غربال، از ریشه پارسی گربال ها جمع غربال غربیلها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عراهیل
تصویر عراهیل
گروه بیکاره
فرهنگ لغت هوشیار
قرابینه فرانسوی تازی گشته توفک تفنگ کوچک، جمع قربان، همنشینان برخیان قسمی تفنگ کوتاه و سبک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراویل
تصویر سراویل
جمع سراول، از ریشه پارسی شلوارها زیر جامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عراقیل
تصویر عراقیل
به گونه رمن دشواری ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرابیل
تصویر سرابیل
جمع سربال، پیراهن ها پیراهن قمیص، پوشاک جامه جمع سرابیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرامیک
تصویر سرامیک
صنعت سفال سازی سفالین، ظرف سفالین آنچه از گل پخته ساخته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرامین
تصویر خرامین
علفزار، چراگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرامیز
تصویر جرامیز
دست و پای حیوان، اعضا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براجیل
تصویر براجیل
بویانک (کرفس) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرمیل
تصویر قرمیل
فرانسو تازی گشته گیاه مروارید علف مروارید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرامین
تصویر خرامین
((خَ))
نوعی علف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سراویل
تصویر سراویل
((سَ))
جمع سروال، شلوار، زیر جامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرامین
تصویر فرامین
فرمان ها
فرهنگ واژه فارسی سره