یکی قرمل. درختی است سست و بی خار که زیر پا بشکند، و بدان مثل زده شده است: ذلیل عاذ بقرمله، یعنی خود خوار است و پناه به ذلیلی دیگر برده است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
یکی قرمل. درختی است سست و بی خار که زیر پا بشکند، و بدان مثل زده شده است: ذلیل عاذَ بقرمله، یعنی خود خوار است و پناه به ذلیلی دیگر برده است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
جمع واژۀ قرمل. القارص. (اقرب الموارد). شتر دوکوهانه. (منتهی الارب) (آنندراج). شترکرۀ بختی و شتر دوکوهانه، موی بند زنان. (منتهی الارب). گیسوبند. (مهذب الاسماء). آنچه زنان بر موی خود بندند. رجوع به قرمل شود
جَمعِ واژۀ قِرْمِل. القارص. (اقرب الموارد). شتر دوکوهانه. (منتهی الارب) (آنندراج). شترکرۀ بختی و شتر دوکوهانه، موی بند زنان. (منتهی الارب). گیسوبند. (مهذب الاسماء). آنچه زنان بر موی خود بندند. رجوع به قرمل شود
یاری دادن کسی رابه کوچ. (از منتهی الارب). معاونت کردن کسی را در رحلت و مسافرتش. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). کسی را در بار برگرفتن یاری دادن. (تاج المصادر بیهقی)
یاری دادن کسی رابه کوچ. (از منتهی الارب). معاونت کردن کسی را در رحلت و مسافرتش. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). کسی را در بار برگرفتن یاری دادن. (تاج المصادر بیهقی)
دهی است از دهستان بخش قلعه زراس شهرستان اهواز واقع در 8 هزارگزی جنوب خاوری قلعه زراس و کنار راه مالرو چکارمان به بنه امیرلانی، با 112 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان بخش قلعه زراس شهرستان اهواز واقع در 8 هزارگزی جنوب خاوری قلعه زراس و کنار راه مالرو چکارمان به بنه امیرلانی، با 112 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
محلۀ عمده سدن رستاق است و 700 خانوار سکنه دارد و در میان جنگل انبوهی در 16میلی استرآباد واقع است. بندر کوچکی به نام ملاکیله دارد که در سه میلی شمالی رود خانه قراسوست. (از سفرنامۀ مازندران رابینو ص 69 و ترجمه آن ص 100)
محلۀ عمده سدن رستاق است و 700 خانوار سکنه دارد و در میان جنگل انبوهی در 16میلی استرآباد واقع است. بندر کوچکی به نام ملاکیله دارد که در سه میلی شمالی رود خانه قراسوست. (از سفرنامۀ مازندران رابینو ص 69 و ترجمه آن ص 100)
نخستین کسی است که از طایفۀ قراقویونلو در تاریخ مذکور است. در زمان سلطان اویس جلایر (766 ه. ق.) میزیسته و این سلطان را یاری داده، بغداد را برای او تصرف کرد. بعد از وفات سلطان اویس (776 ه. ق.) قرامحمد با برادر خود بهرام خواجه متحد گشته شهرهای موصل و سنجار و ارجیش را ضبط کردند و از قلمرو جلایریان بخشی را صاحب شدند ولی بعد به اطاعت آن خاندان بازگشتند. سلطان احمد جلایر دختر قرامحمد را به زنی داشته است
نخستین کسی است که از طایفۀ قراقویونلو در تاریخ مذکور است. در زمان سلطان اویس جلایر (766 هَ. ق.) میزیسته و این سلطان را یاری داده، بغداد را برای او تصرف کرد. بعد از وفات سلطان اویس (776 هَ. ق.) قرامحمد با برادر خود بهرام خواجه متحد گشته شهرهای موصل و سنجار و ارجیش را ضبط کردند و از قلمرو جلایریان بخشی را صاحب شدند ولی بعد به اطاعت آن خاندان بازگشتند. سلطان احمد جلایر دختر قرامحمد را به زنی داشته است
دهی است کوچک از دهستان شهر خواست بخش مرکزی شهرستان ساری، واقع در 6هزارگزی شمال ساری و یکهزارگزی باختر راه شوسۀ ساری به فرح آباد. آب آن از چشمۀ عالی و اک تأمین می شود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است کوچک از دهستان شهر خواست بخش مرکزی شهرستان ساری، واقع در 6هزارگزی شمال ساری و یکهزارگزی باختر راه شوسۀ ساری به فرح آباد. آب آن از چشمۀ عالی و اک تأمین می شود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است جزء دهستان تولم بخش مرکزی شهرستان فومن. واقع در 14هزارگزی شمال فومن و دوهزارگزی خاور راه فرعی سیاه درویشان به بازارمحله. این ناحیه در جلگه قرار دارد. آب و هوای آن معتدل و مرطوب و مالاریایی است. بدانجا 436 تن سکنۀ گیلکی و فارسی زبان زندگی می کنند. آب آن از رود خانه گازر و محصولاتش برنج، توتون، سیگار و ابریشم می باشد. اهالی بکشاورزی گذران می کنند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان تولم بخش مرکزی شهرستان فومن. واقع در 14هزارگزی شمال فومن و دوهزارگزی خاور راه فرعی سیاه درویشان به بازارمحله. این ناحیه در جلگه قرار دارد. آب و هوای آن معتدل و مرطوب و مالاریایی است. بدانجا 436 تن سکنۀ گیلکی و فارسی زبان زندگی می کنند. آب آن از رود خانه گازر و محصولاتش برنج، توتون، سیگار و ابریشم می باشد. اهالی بکشاورزی گذران می کنند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)