جدول جو
جدول جو

معنی قرالیون - جستجوی لغت در جدول جو

قرالیون(قُ رالْ لیو)
قرول. بسد. معرب کرالیون یونانی و کرالیوم لاتینی است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فراسیون
تصویر فراسیون
گیاهی چندساله با ساقه های سفید پوشیده از کرک، برگ های بیضی شکل، گل های سفید یا بنفش و طعمی تلخ که مصرف دارویی دارد و برای تقویت قلب و از بین بردن تب و ضدعفونی کردن مجاری تنفس به کار می رود، گندنای کوهی، فراشیون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراشیون
تصویر فراشیون
فراسیون، گیاهی چندساله با ساقه های سفید پوشیده از کرک، برگ های بیضی شکل، گل های سفید یا بنفش و طعمی تلخ که مصرف دارویی دارد و برای تقویت قلب و از بین بردن تب و ضدعفونی کردن مجاری تنفس به کار می رود، گندنای کوهی
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
تخم کرفس کوهی. (برهان) (مؤید الفضلاء).
لغت نامه دهخدا
(قَ)
حصنی است از توابع شنتبریه در اندلس. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قُ وَ)
روغن زفت باشد، و صنعت آن چنان است که زفت را در وقت پختن، بخاری برمیخیزد و صوف پاکی یعنی پارچه ای که از پشم بافته باشند بر آن بخار می آویزند و ساعت به ساعت آن صوف را می افشارند و بعداز آن آن را از قرع و انبیق میچکانند، منافع بسیار دارد. (برهان) (فهرست مخزن الادویه) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
نوعی از بابونه است، و به فارسی گاوچشم میگویند، و به عربی عین البقر. ناسور را نافع است. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
شرابی است شیرین متخذ از انگور که مسمی است به قریطیقوس. شراب حلوی است که از انگوری که به یونانی فریطیقونس نامند، سازند. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
به یونانی علک البطم است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به طرامیلس شود
لغت نامه دهخدا
نام نباتی است و صمغ آن مانند صمغ عربی میباشد. یک مثقال آن سنگ گرده را بریزاند و حیض را بگشاید. (برهان). نباتی است که در جزیره اقریطش روید و صمغ وی مانندصمغ عربی بود و حرارت ورق وی و صمغ وی در اول درجه سیم بود، سنگ گرده را بریزاند و حیض براند، چون یک مثقال از وی بیاشامند و این نبات بغیر از جزیره اقریطش نروید و درخت وی مانند درخت مصطکی بود. (اختیارات بدیعی). اسم یونانی بمعنی شبیه به ’بیش’ است، آن دوقسم میباشد: یکی را برگ و شاخ بزرگ و مانند اسقولوقندریون و با اندک زغب و صمغ او مانند صمغ عربی و در جزیره اقریطش بسیار است و یکی کوچکتر و در ساحل دریا بهم میرسد بی ساق و بر شاخهای او دانه ها بقدر گندمی و هر دو سر آن باریک و سرخ. و در سیم گرم و خشک و مدر حیض و جذاب و مخرج خار و پیکان از بدن و مفتت حصاه و یک مثقال او با شراب مخرج جنین است شرباً و حمولاً. (تحفۀ حکیم مؤمن) شجرهالتیس. لکلرک گوید: اشپرنگل طراغیون اول را مترادف هیپریکوم هیرسینوم این دو کلمه را زنتهایمر مترادف میداند ولی فرااس رد میکند و با شک و تردید آنرامترادف اریگانوم مارو میداند. اشپرنگل طراغیون دوم را مترادف تراژیوم کولمنو. طراغیون را در حاشیۀ ترجمه عربی دیسقوریدوس چنین تعبیر کرده اند: تأویله التیس (یعنی مربوط و متعلق به بز). طراغیون دیگر، سقوربیون، طرغانن. رجوع به طرغانن شود. ابن البیطار آرد: دیسقوریدوس در چهارم گوید: برخی آنرا سقرینوس و گروهی طرغاین نامیده اند، درختچه ای است که بر روی زمین گسترده میشود. درازی آن به اندازۀ یک وجب یا کمی بیشتر است. در سواحل دریائی میروید. دارای برگ است و بر شاخه های آن باری است مانند دانۀ انگور سرخ رنگ و بسیار خرد به اندازۀ دانۀ گندم است دو نوک آن تیز و پرگره و قابض میباشد و هرگاه از میوه این گیاه بمقدار ده دانه شربتی بسازند و بنوشند بیماریهای اسهال مزمن و سیلان رطوبت مزمن رحم را سودمند بود و برخی از مردم دانۀ آنرا میکوبند و از آن قرص میسازند و هنگام حاجت به کار میبرند. (از مفردات ابن البیطار)
لغت نامه دهخدا
اسم یونانی پرسیاوشان است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(تْ یُنْ)
ترلیون. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(تِ یُ)
یکی از محارم تن ّ پادشاه صیدا بود که به رسالت نزد اردشیر سوم رفت و آمادگی پادشاه صیدا را به انقیاد و همکاری با اردشیر اعلام داشت. رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1169- 1171 شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
نوعی از مازریون سیاه است و بعضی گویند خربق سیاه است که آن را به عربی خانق النمر یا قاتل النمر خوانند. اصل این کلمه یونانی است. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). خامالیون. رجوع به خامالیون شود
لغت نامه دهخدا
(حَ زی یو)
طایفه ای منسوب به حرازبن عوف بن عدی که از محدثان بودند. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
شاه ترج است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
نوعی از هوفاریقون است در بو شبیه به علک الصنوبر، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
بصل است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
کبایه است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
بسد را گویند، و به عربی مرجان خوانند. (آنندراج). مأخوذ از یونانی، مرجان سرخ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
بسد. مرجان. قورل. رجوع به قرالیون شود
لغت نامه دهخدا
یونانی تازی گشته گند نای کوهی گیاهی است از تیره نعناعیان که پوشیده از کرکهای پنبه یی مایل به سفید و ارتفاعش بین 30 تا 80 سانتیمتر است که در اماکن مخروب و کنار جاده ها و نقاط بایر غالب نواحی اروپا و شمال افریقا و جزایر قناری در آسیا (از جمله ایران) می روید. ساقه اش راست و منشعب و مایل به سفید و پوشیده از کرکهای پنبه یی و برگهای آن متقابل و ساده و بیضوی است. گلهایش سفید رنگ و به طور مجتمع در کنار برگهای انتهایی قرار دارند. از برگها و همچنین سرشاخه های گلدار آن استفاده دارویی بعمل می آید و در ترکیب شیمیایی آن تانن و مواد چرب و مواد صمغی و یک ماده تلخ به نام ماروبی ئین موجود است. از این گیاه در طبابت به عنوان خلط آور و مقوی قلب و تب بر و اشتها آور و تقویت عمومی و ازدیاد ترشح صفرا و ضد عفونی کننده مجاری تنفسی استفاده می کنند و نیز در معالجه تب نوبه از آن استفاده می شود اسانس گیاه مزبور را جهت معطر کردن آبجو ولیکورهای مختلف به کار می برند حشیشه الکلب فراسیون ابیض گندنای کوهی شافار. یا فراسیون ابیض. فراسیون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تریلیون
تصویر تریلیون
عددی اصلی معال یک میلیارد میلیارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرلیون
تصویر قرلیون
یونانی تازی گشته بسد (مرجان) مرجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسالیون
تصویر اسالیون
یونانی تخم کرفس کوهی کرفسینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقراطیون
تصویر سقراطیون
یونانی تازی گشته ک کبداد (گویش شیرازی) از گیاهان دارویی
فرهنگ لغت هوشیار
مرجان. توضیح همین کلمه است که به صورت قروالیون در فرهنگها محرف شده
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره فرفیون ها که علفی و دارای ساقه بالا رونده می باشد، این گیاه مخصوص مناطق استوایی ست و در سواحل دریاها می روید و در حدود 50 گونه آن شناخته شده است. از این گیاه صمغی استخراج می کنند که در طب قدیم به کار می رفته است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرادلیون
تصویر طرادلیون
لاتینی تازی گشته سسالیوس: چتراک از گیاهان دارویی
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره نعناعیان که پوشیده از کرکهای پنبه یی مایل به سفید و ارتفاعش بین 30 تا 80 سانتیمتر است که در اماکن مخروب و کنار جاده ها و نقاط بایر غالب نواحی اروپا و شمال افریقا و جزایر قناری در آسیا (از جمله ایران) می روید. ساقه اش راست و منشعب و مایل به سفید و پوشیده از کرکهای پنبه یی و برگهای آن متقابل و ساده و بیضوی است. گلهایش سفید رنگ و به طور مجتمع در کنار برگهای انتهایی قرار دارند. از برگها و همچنین سرشاخه های گلدار آن استفاده دارویی بعمل می آید و در ترکیب شیمیایی آن تانن و مواد چرب و مواد صمغی و یک ماده تلخ به نام ماروبی ئین موجود است. از این گیاه در طبابت به عنوان خلط آور و مقوی قلب و تب بر و اشتها آور و تقویت عمومی و ازدیاد ترشح صفرا و ضد عفونی کننده مجاری تنفسی استفاده می کنند و نیز در معالجه تب نوبه از آن استفاده می شود اسانس گیاه مزبور را جهت معطر کردن آبجو ولیکورهای مختلف به کار می برند حشیشه الکلب فراسیون ابیض گندنای کوهی شافار. یا فراسیون ابیض. فراسیون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کراسیون
تصویر کراسیون
فرانسوی کند و ساب
فرهنگ لغت هوشیار
قربان (درین لفظ یاء تحتانی زائداست) بنگرید به قربان کرپان لاتینی تازی گشته گاوچشم کرکاس کرکاش از گیاهان کرکاش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قردالیدن
تصویر قردالیدن
یونانی بسد (مرجان)
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته روغن زفت چکیده زفت اسانس حاصل از جوشاندن را زفت گویند. توضیح زفت صمغی است که از گیاهان مختلف خصوصا گیاهان تیره مخروطیان و گونه های صنوبر گرفته می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تریلیون
تصویر تریلیون
((تِ))
عددی معادل یک میلیارد میلیارد
فرهنگ فارسی معین