ابوالفضل جوهری از محدثان بود. (از معجم البلدان). محدّث در علوم اسلامی به کسی گفته می شود که علاوه بر نقل حدیث، علم رجال، علم درایه، و فنون بررسی سند و متن حدیث را به خوبی می داند. این افراد در طول قرون اولیه اسلام، پایه گذاران نظام حدیثی بودند و با دسته بندی راویان، ایجاد شاخص های اعتماد و تفکیک احادیث صحیح از جعلی، علوم اسلامی را از تحریف حفظ کردند. وجود محدث در هر نسل نشانه پویایی دین اسلام بود. احمد بن ابراهیم بن حکم بن صالح مکنی به ابودجانه قرافی منسوب است به قرافه که دوده ای است از معافر. وی از حرمله بن یحیی وزیر سعید اربلی و جز او حدیث کند و بطوری که ابن یونس گوید به سال 499 هجری قمری وفات کرده است. (از معجم البلدان)
ابوالفضل جوهری از محدثان بود. (از معجم البلدان). محدّث در علوم اسلامی به کسی گفته می شود که علاوه بر نقل حدیث، علم رجال، علم درایه، و فنون بررسی سند و متن حدیث را به خوبی می داند. این افراد در طول قرون اولیه اسلام، پایه گذاران نظام حدیثی بودند و با دسته بندی راویان، ایجاد شاخص های اعتماد و تفکیک احادیث صحیح از جعلی، علوم اسلامی را از تحریف حفظ کردند. وجود محدث در هر نسل نشانه پویایی دین اسلام بود. احمد بن ابراهیم بن حکم بن صالح مکنی به ابودجانه قرافی منسوب است به قرافه که دوده ای است از معافر. وی از حرمله بن یحیی وزیر سعید اربلی و جز او حدیث کند و بطوری که ابن یونس گوید به سال 499 هجری قمری وفات کرده است. (از معجم البلدان)
زهد ورزیدن، برای مثال فتادم در میان دردنوشان / نهادم زهد و قرایی به در باز (عطار۵ - ۳۳۳)، ای برآورده سر کبر از گریبان نفاق / نه به رعناییت یار و نه به قرایی قرین (سنائی۲ - ۲۸۳)
زهد ورزیدن، برای مِثال فتادم در میان دُردنوشان / نهادم زهد و قرایی به در باز (عطار۵ - ۳۳۳)، ای برآورده سر کبر از گریبان نفاق / نه به رعناییت یار و نه به قرایی قرین (سنائی۲ - ۲۸۳)
جمع واژۀ قافیه، پشت گردن، پس گردن، آخر چیزی، در علوم ادبی یک مصوت یا رشته ای از چند صامت و مصوت که در آخرین کلمۀ ابیات یک قطعه شعر یا در آخرین کلمۀ مصراع های یک بیت تکرار شود، ولی این تکرار، تکرار یک کلمه با معنی واحد نباشد مانند «ﺴﺖ» و یا « ر»، پساوند، سرواده، در بیت اخیر کلمۀ «دارد» ردیف است
جمعِ واژۀ قافیه، پشت گردن، پس گردن، آخر چیزی، در علوم ادبی یک مصوت یا رشته ای از چند صامت و مصوت که در آخرین کلمۀ ابیات یک قطعه شعر یا در آخرین کلمۀ مصراع های یک بیت تکرار شود، ولی این تکرار، تکرار یک کلمه با معنی واحد نباشد مانند «ﺴَﺖ» و یا « َر»، پساوند، سرواده، در بیت اخیر کلمۀ «دارد» ردیف است
آنکه بود و باش قریه را لازم گرفته باشد و گاهی بسوی بادیه نرود و گویند: انت قراحی من الامر، یعنی تو خارج و بیرون هستی از کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آنکه بود ونابودش قریه را لازم گرفته باشد، و گاهی به سوی بادیه نرود. (ناظم الاطباء) ، آنکه گاهی با مبارزان در رزمگاه حاضر نشده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کسی که جنگ را مشاهده نکرده است. قرحان. (معجم البلدان). رجوع به قرحان شود
آنکه بود و باش قریه را لازم گرفته باشد و گاهی بسوی بادیه نرود و گویند: انت قراحی من الامر، یعنی تو خارج و بیرون هستی از کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آنکه بود ونابودش قریه را لازم گرفته باشد، و گاهی به سوی بادیه نرود. (ناظم الاطباء) ، آنکه گاهی با مبارزان در رزمگاه حاضر نشده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کسی که جنگ را مشاهده نکرده است. قُرحان. (معجم البلدان). رجوع به قرحان شود
قرآن خوانی. قرائت قرآن. قرآن به قرائت خواندن: فتادم در میان دردنوشان نهادم زهد و قرائی ز سر باز. عطار. نمی ترسم که همچون خودنمایان اسیر بند قرائی بباشم اگر در جمع قرایان نشینم ز سر تا پای رعنائی بباشم. عطار
قرآن خوانی. قرائت قرآن. قرآن به قرائت خواندن: فتادم در میان دردنوشان نهادم زهد و قرائی ز سر باز. عطار. نمی ترسم که همچون خودنمایان اسیر بند قرائی بباشم اگر در جمع قرایان نشینم ز سر تا پای رعنائی بباشم. عطار
دهی است از دهستان دشت بخش سلوانا شهرستان ارومیه. واقع در 9هزارگزی شمال باختری سلوانا و 5هزارگزی شمال راه ارابه رو جرمی بدکار به ارومیه. موقع جغرافیایی آن دامنه، باطلاق و سردسیرو هوای آن سالم است. سکنۀ آن 83 تن میباشد. آب آن از چشمه و باطلاق و محصول آنجا غلات، توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان دشت بخش سلوانا شهرستان ارومیه. واقع در 9هزارگزی شمال باختری سلوانا و 5هزارگزی شمال راه ارابه رو جرمی بدکار به ارومیه. موقع جغرافیایی آن دامنه، باطلاق و سردسیرو هوای آن سالم است. سکنۀ آن 83 تن میباشد. آب آن از چشمه و باطلاق و محصول آنجا غلات، توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
احمد بن موسی بن عبدالله بن محمد حرافی زمانی ساکن شهر فاس. عارف و ادیب بود و در 1034 هجری قمری درگذشت. او راست: تحفهالاخوان در احوال شیخ رضوان. (هدیه العارفین ج 1 ص 156)
احمد بن موسی بن عبدالله بن محمد حرافی زمانی ساکن شهر فاس. عارف و ادیب بود و در 1034 هجری قمری درگذشت. او راست: تحفهالاخوان در احوال شیخ رضوان. (هدیه العارفین ج 1 ص 156)
وهمی. منسوب به خرافه. موهوم. نیش غولی. انیاب اغوالی. افسانه ای. (یادداشت به خط مؤلف). - کلام خرافی، کلام باطل و بی اساس. - عقیدۀ خرافی، عقیده باطل و بی بنیان
وهمی. منسوب به خرافه. موهوم. نیش غولی. انیاب اغوالی. افسانه ای. (یادداشت به خط مؤلف). - کلام خرافی، کلام باطل و بی اساس. - عقیدۀ خرافی، عقیده باطل و بی بنیان